چند روایت از کنشگری برای تحقق ایدهی شهر فمینیستی
شهرها محل اصلی کنشورزی برای اکثر جنبشهای اجتماعی و سیاسی در دو قرن اخیر بودهاند. بیراه نیست که بگوییم در میان این جنبشها، زنان سرسخت بسیاری به چشم میخورند که پرچم مبارزه را در دست میگرفتند و خیابانهای شهر را فتح میکردند. گاه به تنهایی و گاه به یاری دیگر شهروندان و اقشار. اما مبارزه هیچگاه صرفاً مردانه نبوده! اگر چه همیشه روایتهای تاریخ رسمی، زنان را به حاشیه رانده است، اما حالا با چرخش افکار جهانی، ورقهای تاریخ نیز دوباره توسط نسلی هوشمند و خردمند دوبارهخوانی میشود. از قلمافتادهها دوباره سرزبانها میافتاد و شهرها به نوعی پذیرای برابری جنسیتی میشوند. مسیری که البته هیچگاه هموار نبوده.
هنری لوفور درباره ارتباط پیچیده زن و شهر میگوید:«شهر برای زنان، هم زمان، هم مکان و هم موضوع منازعه و مبارزه است. به بیان دیگر شهر از یک طرف مکانی است که باید قدمهای زنان در دلش طنین بکند و از سوی دیگر مکانی است که باید با مبارزه به نفع زنان بازپس گرفته شود. شاید به بیان سادهتر و عامیانهتر این مناسبات «زن» و «فضای شهری» مناسبات میان «زن» و «زندگی» هم هست.۱ زنان نه تنها فقط با مبارزه، بلکه صرفا با حضور خود در فضاهای شهری، مهر و نشانشان را بر این فضاهای سابقا مردانه حک میکنند. حالا با ورقخوردن صفحات تاریخ، فضاهای شهری تحت تاثیر نوعی جهانی شدن، هر روز و به تدریج با شکستن عرصههای نابرابر جنسیتی، زنانهتر میشود.
«جای زن در شهر است!» این عنوان مقالهای بود که «گردا وکرل»، یکی از پیشگامان تحلیل فمینیستیِ فضای شهری، در سال ۱۹۸۴ میلادی منتشر کرد و با سرعت به نقلقولی مشهور تبدیل شد. او مدعی بود که شهر و فقط شهر است که به عنوان یک فضای عمومی میتواند امکانات متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هویتی و پشتیبانی برای آزادی عمل و تحرک زنان را فراهم کند. اگرچه کلانشهرها به زنان فضا و فرصتهایی دادند که در دیگر محیطهای زندگی قابل تصور هم نیست، اما همین شهرها ــ که اغلب مردان طراحی کرده، ساخته و اداره میکنند ــ فضای سرکوب و نادیدهگرفتن نیازها و خواستههای زنان نیز بوده. طوری که محققی دیگر بهنام لسلی کرن، استاد جغرافیای شهری، محیط زیست و مطالعات جنسیت در تازهترین کتابش «شهر فمینیستی: مطالبهی سهم خود از فضا در جهان ساختهی مردان» نشان میدهد چطور شهرها مکانی ناامن، نامناسب و با امکانات نابرابر و ناچیز برای زنان بوده و همچنان هستند. کرن در کتابش نشان میدهد چطور روابط نابرابر قدرت در نظام طراحی و معماری شهری شکل میگیرد. روابطی که زنان، افراد دارای معلولیت، مهاجران، پناهجویان، اقلیتهای جنسیتی و جنسی را هر روز بیشتر به گوشه میراند و زیست روزمرهی آنها در محیط شهری را با هراس بیشتر همراه میکند. او از جین دارک، استاد مشهور جغرافیای فمینیستی، این نقلقول را میآورد: «شهرهای ما جلوهی عیان مردسالاریاند. مردسالاریای که بر سنگها، آجرها، ستونها، بتونها و دیوارهای شیشهای حک شده است». این تفاوت در دیدگاههای این دو محقق و پژوهشگر نشان میدهد که گفتهی لوفور چقدر میتواند صادق باشد: شهر خود موضوع منازعه و مبارزه است!
با این مقدمه، چند روایت از بازپسگیری شهر توسط زنان و گامهایی برای تحقق یک شهر فمینیستی را مرور میکنیم. روایتهایی که زنان در آن عرصههای تکجنسیتی شهر شکستند و آرام آرام با وجود ناعدالتیهای نمایان یا پنهان، دوباره ثابت کردند که جای زن در شهر است.
روایت اول:

لسلی کرن روایت اعتراضاتی موسوم به «شب را پس بگیر» در تورنتو را در نوشتهای ثبت کرده است. بخشی از این روایت را اینجا نقل میکنیم:
«برنامهریزان شهری زن در اواخر قرن بیستم در کنشهایی درگیر شدند تا بتوانند مسائل جنسیتی را در دستورکار شهر قرار دهند. برای مثال حتی توالتهای زنانه بخشی از تاریخ طولانی و تأثیرگذار کنشگری زنان در شهرند.» او پس از بیان دغدغهمندی برای داشتن یک شهر فمینیستی، روایت خود از حضور در اعتراضات «شب را پس بگیر» بیان میکند: «در نخستین حضورم در این اعتراضات، چهرههای آشنای بسیاری از سازمانهای مختلف زنان دیدم که همگی از مرکز شهر به سمت قسمت شرقی آن در حرکت بودند. این اعتراض و راهپیمایی حرکتی زنانه بود و تنها زنان حضور داشتند. با اعیانسازی مناطق و محلههای غربی تورنتو، درست در شرق خیابان یونگ بسیاری از فرودستان، طبقۀ کارگر و بیخانمانها جای گرفته بودند یا به عبارت بهتر به آنجا رانده شده بودند. در این قسمت از شهر که برچسب جرمخیز و خطرناک بر پیشانی داشت، بسیاری از کارها و خدمات جنسی در خیابان رؤیتپذیر و آشکار بودند. این ناحیه از شهر در تصور عمومی مکانی ترسناک و دلهرهآور جا افتاده بود، مکانی که بهویژه برای زنان ترس از وقوع جرم را بالا میبرد. تاریخچهی این راهپیماییها به اواسط دههی میلادی در آمریکای شمالی بازمیگردد؛ زمانی که فمینیستهای رادیکال در شهرهایی مانند فیلادلفیا، نیویورک و سانفرانسیسکو جهت افزایش آگاهی در مورد خشونت علیه زنان دست به تظاهرات زدند. شب را پس بگیر صرفاً بهدنبال در اختیار گرفتن زمان نبود بلکه فضا را هم میخواست از آنِ خود کند. خواستهی جنبش آن بود که زنان حق دارند در هر زمان، با خیال راحت و آسوده به تمام فضاهای شهری دسترسی داشته باشند.» لسلی کرن، خیابان را فضایی برای کنشگری میداند و مینویسد: «مهمترین معلمان من فضاهای کنشگریاند. اگر تجربۀ کنشگری نداشتم، هرگز قادر به صورتبندی شهری فمینیستی نبودم. در طول سالها چیزهای بسیاری در مورد نحوۀ اعتراضکردن آموختم ولی مهمتر از آن یاد گرفتم شهر فمینیستی شهری است که باید برایش جنگید.»
روایت دوم:

هر انقلاب، هر جنگ و صلح، دستکم یک تصویر ماندگار و کلیدی دارد. تصویری که مو را بر تن سیخ میکند، سرنوشتساز میشود، سیر وقایع را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند و در حافظهی جمعی شهرها و شهروندان باقی میماند. شاید تصویر ماندگار تظاهرات و اعتراضهای سراسری سودان در سال ۲۰۱۹، عکسی از زن جوان دانشجویی بود که در اعتراض خیابانی در شهر خارطوم، بالای سقف یک خودرو رفت و انگشت یکی از دستان خود را بالا برد. زنی به نام آلا صلاح النورانی. حرکات دهان او حاکی از آن بود که در اعتراض، صدای خود را بلند کرده است. آن پایین، جمعیتی از زنان ایستادهاند و دهها گوشی موبایل بالا رفته و تصویر باشکوه اعتراض آلا را ثبت میکند. او یکی از هزاران زنی است که هفتهها در خیابانهای سودان فریاد اعتراض سر دادهاند. اعتراضاتی با درونمایهی اقتصادی که به سرعت با اعتراضات علیه جنسیتزدگی هم پیوند خورد و کنشگران مدنی برآورد کردند که هشتاد درصد معترضان زنانی هستند که از محدودیتهای جنسیتی رایج در شهرهای سودان به جان آمدهاند. روزنامههای بینالمللی و پرتیراژ تیتر زدند:«زنان سودانی، خیابانها را تسخیر کردند» زنانی که در فقر و محرومیت رایج کشورهای آفریقایی، پیش از همگان به فکر خیابان و حق تصاحب آن رسیدند.
روایت سوم:
روایت رسمی از تاریخ مشروطهی ایران و یا نهضت تنباکو، روایتی اغلب مردانه است. تصویری کلیشهای از مردانی با سبیلهای پرپشت، اسلحههای آویزان از شانه و سنگرهایی تماماً مردانه. ورای این روایت رایج، زنان در خلال مشروطه و جنبش تنباکو، نه تنها پیشگام بودند بلکه همواره در جایی ازخیابانها و فضاهای شهری سنگرهای خود را داشتند؛ زنانی که تاریخ مردسالار اغلب آنان را نادیده گرفته. زینبپاشا از چنین میدانداران زن آن دوران است. زنی که چند سال قبل از ورود ارزشهای مدرن به ایران، فضای عمومی شهر و تکجنسیتی شهر را جایی برای اعتراض دید.
پس از اینکه که ناصرالدین شاه امتیاز توتون را به انگلیسها داد، مردم تصمیم به توقف این جریان داشتند. اعتراضات منجر به یک کنش شهری و مدنی، یعنی اعتصابات در بازارها شد. اما ارعاب و فشار و زور حکومت باعث شد تا کسبه مجددا مغازهها را باز کنند. اینجا بود که زینبپاشا، زنی با صورت باز و بدونروبند، با دستهای از زنان در بازار تبریز ظاهر شدند و مجددا این فضای شهری مهم یعنی بازار را پس گرفتند و مغازهها را بستند. اقدامی که بعدها در خلال قحطی و خشکسالی و گرانی نان در دوران قاجار، نیز با الگویی گستردهتر تکرار شد. زینبپاشا سههزار زن تبریز را در بازار جمع کرده بود تا به سیاستهای حکومت مرکزی اعتراض کند. تصاحب فضای تکجنسیتی همچون بازار در دوران قاجار، نشانهی یک آغاز بزرگ بود: اشغال فضای فیزیکی شهر، گام اول به سوی ورود به فضاهای نمادین برای تأثیرگذاریِ سیاسی و مدنی بود.
روایت چهارم:

رانندگی تراکتور، کارگری در کارگاه نجاری، ملوانی، و قصابی تنها بخشی از لیست «حرفههای ممنوع برای زنان» در روسیه هستند. قوانینی که عمدتا از دوران شوروی سابق، دست نخورده در حال اجرا هستند. زنان و مسئلهی کار در شوروی همواره چالش برانگیز بوده. چالشی که زنان گاه تنها راهحل آنرا پناه آوردن به خیابان و تصاحب فضای عمومی میدانند. کمی بیشتر از صد سال پیش، زنان کارگر کارخانههای نساجی سنپترزبورگ در اعتراض به کمبود مواد غذایی به خیابانها ریختند. اشغال خیابانهای شهر توسط زنان کارگر در سال ۱۹۱۷ آغازگر انقلاب کبیر روسیه بود. انقلابی که پیروزیاش نهتنها به تغییر قوانین کار به نفع طبقه کارگر بلکه به برابری نسبی حقوق زنان و مردان در کار و تعدیل فضاهای جنسیتی شهر انجامید.
نظریات کارل مارکس که بیتردید در شکلگیری اندیشهی هنری لوفور در مورد نظریهی حقبهشهر اثربخش بوده، در جایی نوشته است:«انقلابهای بزرگ اجتماعی بدون حضور فعال زنان غیرممکن است.» با همین گزاره میتوان تعریف کرد که چگونه زنان سنپترزبورگ ایدهی یک اعتصاب عمومی در ۸ مارس ۱۹۱۷، و در روز جهانی زن را درخیابانها کلید زدند. در آن روز، صدها نفر از زنان سنگ و گلوله برفی به پنجرهی کارخانهها پرتاب کردند و کارگران مرد همکار خود را به خیابانها کشاندند. بسیاری از سربازان از شلیک کردن به زنان خودداری کردند. زنان شرکت کننده در شورش بچههایشان را هم به همراه خود داشتند.لئون تروتسکی بعدها نوشت که زنان سربازها را خلع سلاح کردند و به آنها دستور دادند که: «شمشیرهایتان را به زمین بگذارید و به ما بپیوندید.» طی پنج روز رژیم تزار که قرنها بر روسیه حاکم بود سرنگون شد.
سخن آخر:
روایتهای پراکندهای که در متن آوردیم، همه برای توضیح این نکته است: که برخلاف تصور رایج، «شهر فمینیستی» شهری تنها برای زنان و با توجه به نیازهای زنان نیست. شهریست که دیگر با همهی شهروندان در قالب خیالی «مرد توانا» رفتار نمیکند. شهری است که به همان نسبت که به زنان فکر میکند، به وضعیت کودکان نیز توجه دارد، به وضعیت افراد دارای معلولیت، وضعیت مردان دارای وزن و قد و هویتهای فرهنگی، قومی و جنسی گوناگون و … نیز فکر میکند. شهر فمینیستی یک تجربهی مداوم و پایانناپذیر است که چطور طور دیگری باید زندگی کنیم، به شیوهای بهتر، طوری که شهر به مثابهی فضای عمومی جمعی ما، بیشتر پذیرا باشد و با عدالت بیشتری برای تک تک ما شهروندان همراه شود.
منابع:
«زنانه شدن شهر: با تاکید بر فضاهای شهر تهران». نوشتهی نعمتالله فاضلی. نشر علمی و فرهنگی. چاپ اول، سال ۱۳۹۶
«این شهرها که از آنِ زنان نیست». نوشتهی فرناز سیف. وبسایت آسو.
«جنبشهای شهری و فمینیسم: قدرت اعتراض در ایجاد تغییر اجتماعی». نوشتهی لسلی کرن، ترجمهی آتنا کامل.منتشر شده در گاهنامهی کوبه، شمارهی ۴، تابستان ۱۴۰۰.
«حرفههای ممنوع برای زنان روس». نوشتهی شیما وزوایی. وبسایت میدان.