تاثیر طراحی شهری و ویژگیهای جغرافیایی شهرها بر پیشبرد تجمعات و اعتراضات مردمی
- قسمت اول؛ جنبش چتری هنگکنگ (سپتامبر تا دسامبر ۲۰۱۴)
مقدمه
شهرها، بستر زندگی و فعالیت ساکنین و بازدیدکنندگان آن هستند. اجزای شهر، اعم از ساختمانها (دستکم نمای بیرونیشان)، مبلمان شهری، تأسیسات، زیرساختهای حمل و نقل عمومی، تابلوها و نشانگان، خیابانها و…، بسته به جمعیت روز و شب شهر، در هر ۲۴ ساعت در معرض دید هزاران و بلکه میلیونها رهگذر قرار میگیرند. به عبارتی دیگر، «شهر با اجزاء و بخشهای بیشمار و با صِرف داشتن سیما و منظری در دید همگان، از رساناترین تریبونها برای ساکنین آن به شمار میآید»؛ جایی که شهروند میتواند آن را ببیند و یا در آن دیده شود، بشنود و به سمع برسد. در سمع و نظر بودن شهر، سبب شدهاست تا در تاریخ شهرنشینی، هنگام شکلگیری درخواستها و عرایض عمومی، اعتراضات و جنبشهای اجتماعی و سیاسی، شهر، اولین میزبانِ و بستر شهروندان باشد.
چگونگی طراحی شهرها، وجود ودسترسی محلی به عرصههای عمومی و فضاهای شهری، آب و هوا، توپوگرافی (پستی و بلندی)، تراکم جمعیت، پراکندگی میادین – و نه فلکههای – شهری، همه و همه در سرکوب شدن یا بقا یافتن، گسترش پیدا کردن یا محو شدن، و در یک کلام، در تعیین سرنوشت تجمعات عمومی تاثیرگذارند. دولتها و ساختارهای سیاسی هم، از اهمیت فضاهای شهری غافل نیستند. از نظر آنان، ذات فضا-مکانهایی که در مرکزیت شهر قرار دارند و تقاطع کارکردها و تعاملات گوناگون هستند، سیاسی است؛ جایی برای نشان دادن چیرگی، قدرت حاکمه و این که «حرف آخر را چه کسی میزند»!
از جمله میادین و فضاهای عمومی که برای شکلی از بازنمایی قدرت، در تهران، مورد استفاده قرار میگرفت، میتوان به میدان «اعدام» – میدان محمدیهی کنونی – در تهران اشاره کرد که از دوران قاجار، میزبان اعدامهای عمومی بیشماری بوده؛ مراسمی که در آن، میرغضب یا مجری اعدام، تنها به گردن زدن متهم و خاطی اکتفا نمیکرد، بلکه غالبا از زجرکش شدن آنها نیز اطمینان حاصل میکرد، در حالی که اهالی محل و رهگذارن در حال تماشا – و شاید عبرت گرفتن – بودند. میدان «کنکورد» در پاریس، میدان «سرخ» در مسکو، «پلازا دوآرماس» در شهر سانتیاگو (پایتخت کشور شیلی) و میادین پرشمار دیگری در سایر کشورهای جهان، همه و همه در حافظهی شهری، سهمی از نمایش قدرت مردم/حکومتها دارند.
معرفی جنبش
از صرفِ میادین که عبور کنیم، سایر فضاهای شهری از جمله پارکها هم میتوانند بستری برای اعلان صریح و بیکم وکاست خواستهها و نمایش اعتراض باشند. یک نمونهی بهیادماندنی از تجمعات اعتراضآمیز که در پارکی در یکی از پرترددترین کلانشهرهای دنیا آغاز شد، The Umbrella Movement یا «جنبش چتری» در هنگکنگ بود.
با به زبان آوردنِ نام هنگکنگ، احتمالا اولین تصویری که در ذهن مخاطبی نقش میبندد، خط آسمان پرشکوه و تماشایی آن است که با آسمانخراشها تزئین شده و جلوهای پرتجمل و خیرهکننده به این شهر میبخشد. اما در هنگکنگ، تناقض موج میزند؛ از یک سو، بلندترین آسمانخراشها و گرانترین مراکز خرید را در خود جای داده و با درآمد سرانهای معادل ۶۲۵۰۰ دلار (طبق آمار سال ۲۰۱۹) مایهی مباهاتی برای حزب کمونیست چین و گویی نشان از اقتصاد و تجارت آزاد آنهاست، از سوی دیگر، نابرابری درآمدی – که با شاخص «جینی» اندازهگیری میشود – در آن دیوانهوار است. در واقع برندینگ شهری هنگکنگ به گونهای بوده که یک شهر ثروتمند و مدرن را به ذهن متبادر سازد؛ شهری که ارزشهای سرمایهداری و اقتصاد آزاد در نمادهای آن – از جمله آسمانخراشها – جلوهگری میکند. اما معترضان در طی اعتراضات ۷۹ روزه سال ۲۰۱۴، تصویری ضدبرند از هنگکنگ ساختند و به جهان مخابره کردند؛ تصویری که تاثیری همیشگی بر روی خوانش مردم جهان از این کلانشهر و مردمان آن گذاشت.


برای پرداختن به این جنبش که در سپتامبر ۲۰۱۴ یا مهر ۱۳۹۳ شروع شد، لازم است کمی به شرایط ویژهی هنگکنگ از نظر سامان سیاسی بپردازیم؛ چرا که پرداختن به روند یک جنبش بدون در نظر گرفتن پیشینه و خاستگاه آن، کاملا معنادار نیست.
هنگکنگ یک ناحیهی خودمختار است؛ روابط دیپلماتیک آن را جمهوری خلق چین اداره میکند اما قانون ملی چین به طور کلی در این منطقه اجرا نمیشود.
میتوان گفت که خودمختاری سیاسی بخشی کلیدی از هویت ساکنان هنگکنگ را میسازد. بنابراین وقتی خبر رسید که نامزدهای دور بعدی انتخابات رئیس اجرایی هنگکنگ قرار است از بین عدهای از کاندیدهایی که همگی توسط «کمیتهی دائمی کنگره ملی خلق» برگزیده و تائید شدهاند، باشند، در بین طبقهی متوسط، به خصوص دانشجویان و اعضای جامعه آکادمیک، نگرانی اوج گرفت؛ نگرانی برای به خطر افتادن دموکراسی در هنگکنگ و تندتر شدن شیبِ از بین رفتن آزادیهای اجتماعی و دموکراتیک.
اعضای این کمیتهی دائمی، توسط حزب کمونیست چین انتخاب میشوند یا دستکم، مورد تائید آنها هستند؛ بنابراین نمیتوان گفت که نمایندهی بخش اعظم مردمانی هستند که سالها برای برپایی و برقراری دموکراسی جنگیدهاند. انتخاباتی که با کاندیدهای تائید شده توسط حزب کمونیست برگزار شود هم، به بیشتر شدن دخالت چین در ادارهی امور ناحیهی خودمختار هنگکنگ منجر میشود.
آغاز جنبش و انتخاب پارک «تامار» به عنوان مکان گردهمایی
بعد از شنیدن خبر اعمال محدودیتهای فراوان بر گزینش کاندیدهای انتخاباتِ پیشِ رو، دانشجویان و اساتید دانشگاههای مختلف هنگکنگ به مدت یک هفته کلاسها را تحریم و در روزهای بعد از آن، در پارک «تامار» در منطقهی اداری «آدمیرالتی» در هنگکنگ تجمع کردند و این، آغاز جنبش چتری بود؛ جنبشی که به مناطق دیگر دیگر هنگکنگ، از قبیل خلیج «کازوِی» و «مانگکوک» هم کشیده شد. در واقع اگر به نقاط قرارگیری این مناطق در نقشهی هنگکنگ نگاه کنیم، میتوانیم با تقریب خوبی بگوییم که معترضان، بخش عظیمی از هنگکنگ را احاطه کرده بودند و مثلثی به وجود آورده بودند که هر سه ضلعش، به سکونتگاههای موقتی و مراکز تجمعات اعتراضی تبدیل شده بود.


دربارهی انتخاب این پارک به عنوان هستهی اولیهی جنبش، دلایل متعددی را میتوان مطرح کرد؛ یک مورد آن، تعداد بسیار کم فضاهای عمومی و میدانگاههایی برای جمع شدن مردم است. اختصاص دادن بخش عظیمی از پهنههای شهری به آسمانخراشها و مراکز خرید لوکس و تبدیل شدن شهر به یک قطب اقتصادی در مقابل شهری برای مردمان، باعث شد که این پارک، که در مقابل یکی از مراکز دولتی کلیدی هنگکنگ واقع شده است، روزهای اولیهی جنبش را به خود ببیند.
با وجود اینکه دغدغهی اصلی جنبش، اقتصادی نبود، اما افول کیفیت زندگی و دست و پا زدن شهروندان بسیاری برای فراهم کردن مسکن که هم کم بود و هم گران، آتش آن را فروزانتر کرد. دشوارتر شدن تحرک اجتماعی صعودی هم، عامل دیگری بود که به فراگیر شدن جنبش دامن زد.
یک هفتهای از تجمع معترضین در پارک تامار که روبروی یکی از اصلیترین مراکز دولتی هنگکنگ واقع شده بود، میگذشت و خبری از واکنش نهادهای حکومتی نسبت به درخواستهای معترضین نبود. برای همین، معترضان مقرّ خود را در پارک ترک کردند تا لئونگ چون-یینگ، رئیس اجرایی وقت را در منزلش، ملاقات کنند و درخواستهایشان را با او در میان بگذارند، اما درِ خانهی این مقام حکومتی هیچوقت برای مکالمه و تعامل با مردم شهر باز نشد. این شد که مردم به جایگاه اولیهی خود در پارک برگشتند، یا دستکم، سعی کردند این کار را بکنند؛ چرا که پارک را مملو از مردمی دیدند که در حمایت از دولت مرکزی، یعنی جمهوری خلق چین، جمع شده بودند؛ تجمعی غیرواقعی و متظاهرانه به عنوان پاسخی به گردهماییهای معترضین از سوی مسئولین دولتی. بعد از پایان تظاهرات، مشخص شد که این افراد، بازیگران یا کسانی بودند که بهشان پول پرداخت شده بود تا در زمان مشخص، در پارک حضور یابند و وانمود به شرکت کردن در تجمع کنند.
فراگیر شدن جنبش و تصرف بزرگراه «هارکورت»
در این زمان، معترضان نیاز به بستر دیگری برای اعتراضات خود داشتند و چنین شد که آنها دست به اشغال یکی از بزرگراههای پرتردد و شاهرگهای شهر زدند؛ یعنی بزرگراه «هارکورت» یا Harcourt road. البته معترضان به راحتی این بزرگراه را تسخیر نکردند، بلکه در گام اول، دود کورکنندهی ۸۷ عدد گاز اشکآور که پلیس روانهی راهشان کرد را پذیرا شدند. آنها با استفاده از چترها و عینکهای محافظ، گاز را تحمل کردند. آنها نوبتی چشمهایشان را میشستند تا بزرگراه را تسلیم نیروهای امنیتی نکنند. همین استفاده از چتر به عنوان یک راهکار دفاعی بود که نام این جنبش را به آن بخشید.

محوطهای که معترضان برای تجمع انتخاب کردند، در نزدیکی یک ایستگاه مترو قرار داشت و این باعث شد خبر جنبش به گوش افراد بیشتری برسد. در هنگکنگ مترو وسیلهی اصلی مردم عادی شهر برای تردد است و داشتن وسیلهی نقلیهی شخصی، سطح بالایی از رفاه را مینمایاند؛ رفاهی که غالباً از آنِ همان سرمایهدارانی است که معترضان فلسفه و عملکردشان را زیر سوال میبردند. در واقع تظاهرکنندگان به تلاشهای جمهوری خلق چین و حزب کمونیست به دخالت در امور هنگکنگ از یک سو، و به سرمایهدارانی که شهر را تبدیل به یک ماشین پولسازی کرده بودند و عرصه را بر مردم عادی تنگ کرده بودند از سوی دیگر، اعتراض داشتند. در نهایت، چنین شد که اشغال بزرگراه چندان باعث مختل شدن زندگی مردم عادی و طبقهی متوسط نشد؛ بلکه سر راه کسانی را گرفت که بخشی از اعتراضات، خطاب به آنها بود.
به مرور زمان معترضان در بزرگراهِ اشغال شده، سکونتگاههای جالب توجهی برای خود ساختند. تغیر قابل ملاحظه در سیمای شهر، رویِ باز معترضین که غالبا از قشر تحصیلکردهی طبقهی متوسط بودند برای پاسخ دادن به سوالات مردمی که تازه با جنبش آشنا شده بودند، باعث شد تا افراد بیشتر و بیشتری به آنها بپیوندند. معترضان برای اشغال کردن بزرگراه، برنامهی قبلی نداشتند و همین باعث شد راهکارهای خلاقانه و جالبی برای «حفظ سنگر» و سکونت در آن، به ذهنشان برسد.

در تمام طول ۷۹ روز اعتراضات، صلح و درخواست مسالمتآمیز برای گفتوگو از جانب معترضین – و نه نیروهای پلیس که با گاز اشکآور و اسپری فلفل به سمت آنها حمله میکردند – برقرار بود. معترضان، مراکز خرید و بانکها، که در هنگکنگ به وفور یافت میشود، را تخریب نکردند؛ بلکه از حق مسلم خود برای استفاده از فضاهای شهری، بهره بردند. اینکه آنها به طور مدام با خشونت نیروهای امنیتی مواجه میشدند، دلیل دیگری برای بر حق بودن جنبش آنها بود.
سکونتگاههای غیررسمی، معماری و اجتماع
معترضان سه منطقهی آدمیرالتی، خلیج کازوِی و مانگکوک، در خیابانها و فضاهای عمومی اقامت میکردند و سکونتگاههای غیررسمی خود را به وجود آورده بودند. آنها به صرفِ ساماندهی و شرکت در تجمعات و فعالیتهای اعتراضی بسنده نکردند، بلکه باهمستان (community) و اجتماعی متمایز تشکیل دادند. اجتماعی که برای آگاهی بیشتر، کتابخانهای فراهم کرده بود، کلاسهای رایگانی دربارهی موضوعات مربوط به جنبش، از قبیل دموکراسی و حقوق مدنی برگزار میکرد، مسیرهایی برای دوچرخهسواری و همینطور زمینهای بازی مشخص کرده بود و حتی باغچههای سبزیجات خودش را داشت! معترضان دورهمیهای تماشای فیلم و کلاسهای یوگا برگزار، و فضایی برای پیرایش و اصلاح ظاهر خود فراهم کردند.
ساکنان موقت این سه منطقهی پراهمیت تجاری و اداری، آثار فراوانی از هنر شهری و چیدمان (installation) خلق کردند. این باعث شده بود که راه رفتن در میان شهرکهایشان، به چرخ زدن در یک گالری شهری زنده و پویا شبیه شود؛ حتی گردشگرانی که از شهرها و کشورهای دیگر به هنگکنگ میآمدند هم، سر زدن به این شهرکها را در برنامهی خودش میگذاشتند و از گرافیک شهری تازهی این سه منطقه هیجانزده میشدند. با قدم زدن در بخشهایی که معترضان از آن خود کرده بودند، میشد یک کاسه سوپ داغ، تنقلات و کارت پستالهایی بهعنوان یادگاری و به صورت رایگان از جنبش دریافت کرد.


در طی کل زمانی که جنبش چتری ادامه داشت، معترضان برای زبالهها و فاضلاب خود چاره اندیشیدند، برای خودشان منابع آب فراهم کردند و حتی فضاهایی شخصی برای زمانی که فردی نیاز به تنهایی داشت، به وجود آوردند. جالب است بدانید که در طی مدتی که بزرگراه هارکورت در منطقهی آدمیرالتی شهر هنگکنگ به تصرف معترضان درآمده بود، کیفیت هوای منطقه هم بسیار بهبود پیدا کرد!


با کنار هم گذاشتن همهی این تغییرات موقت، به شهر یا شهرکی میرسیم که برای شهروندانش ایجاد شده، و نه صرفاً برای برداشت اقتصادی و کسب سود، یا رفتوآمد کارمندان دولت و سرمایهداران و تجار و تمام کسانی که متر به متر اراضی هنگکنگ را به بالاترین قیمتها فروخته یا اجاره داده بودند و آن را با ساکنان محلی و فرهنگش، بیگانه کرده بودند. طراحی شهر هنگکنگ در نگاه اول، بسیار غیرانسانی است؛ تصور اینکه افرادی، در واقع میلیونها نفر، در این شهر سکونت میکنند و صرفاً برای کار کردن، پول درآوردن و خرید کردن به آن سر نمیزنند، دشوار است. در جنبش چتری، معترضان با عمل خود نشان دادند که شهر را انسان میسازد و تنها انسان است که میتواند آیندهی شهر و چگونگی آن را تعیین کند. میتوان گفت در طی این ۷۹ روز، معترضان شهر دلخواه خود که حیات جمعی به معنای واقعی در آن جریان داشت را به وجود آورده بودند.
تبدیل محدودیت به فرصت
فضاهای عمومی شهری، برای کسانی که منبر و رسانهای برای مخابرهی خواستهها و مسائلشان ندارند، تریبونی فراهم میکند. در شهری مثل هنگکنگ که سرانهی فضای شهری، تنها ۱.۵ متر مربع میباشد، معترضان از همان فضای اندک و زیرساختهای موجود به نفع خودشان استفاده کردند.
منطقهی خلیج کازوِی با آسمانخراشهای متعددش، درست است که فضای چندانی برای پیادهها و رهگذران فراهم نمیکند، اما باعث میشود همان فضای ناچیز روی زمین، از ورای پلهای هوایی و پنجرههای بزرگ آسمانخراشها، در معرض دید صدها نفر قرار بگیرد. قشر متمول و طبقات بالای اجتماع که در این ابرسازهها، به کار و فعالیت مشغول هستند، حالا چارهای ندارند جز اینکه از پنجرههای خود، شاهد تجمع مردم ناراضی باشند، آنها راه دیگری برای رفتن به سرکار و مراکز خرید ندارند، به غیر از اینکه از میان جمعیت معترض عبور کنند. استراتژیهایی که شهروندان هنگکنگ آگاهانه یا تصادفی در پیش گرفتند، باعث شد صدای آنها به تمام افرادی که مورد خطاب و نکوهششان بودند، برسد؛ افرادی که به دید معترضان، شهر را به خواست خودشان تغییر داده بودند اما نمایندهی واقعی عموم مردم هنگکنگ نبوند.

یک نمونهی دیگر از استفاده از زیرساختهای موجود، بهرهگیری از پلهای هوایی شهر بود. در هنگکنگ، فضای بسیار کمی در سطح زمین وجود دارد و همان فضا هم با ساختمانها و مراکز خرید و بانکها و هتلها، و نیز افراد پیاده و سواره پر شده. برای همین در طراحی شهری، رویکردی برای استفاده از فضاهای عمودی در هنگکنگ در پیش گرفته شده؛ به این صورت که امکانات شهری و مسیرهای پیادهرو در سطح زمین قرار نمیگیرند، بلکه بر فراز آن و بر روی سازههای معلق قابل دستیابی هستند. مثال بارز آن هم پیادهروهای معلق یا همان پلهای هوایی شهر است که برجها را به هم متصل میکند. جالب است که این پلها الزاماً عمومی نیستند و برخی برای ارتباط دادن دفاتر دولتی و برخی دیگر برای ایجاد ارتباط بین بخشهای مختلف مراکز خرید لوکس هنگکنگ، ساخته شدهاند. همین باعث شده هنگکنگ به «شهر بدون زمین» معروف شود. معترضان از این پلهای معلق به عنوان تریبونی برای سخنرانیها استفاده کردند و شعارها و بنرهای خود را از آن آویختند.


پایان جنبش و دستاوردها
یکی از نکات قابل توجهی که در جنبش چتری به چشم میخورد، تقلید نیروی امنیتی و پلیس از حرکات و خلاقیتهای معترضان بود. همانطور که معترضان از پلهای هوایی به عنوان منبر و جایی برای آگاهیرسانی و سخنرانی دربارهی ارزشهای بنیادین جنبش و خواستههای خود استفاده میکردند، نیروهای پلیس هم با نزدیک شدن جنبش به انتهای خود و در زمانی که تعداد معترضان کاهش یافته بود، از همان پلهای هوایی برای به سخره گرفتن معترضان استفاده کردند؛ به بیان خودمانی، «شهر که خلوت بشه، قورباغه هفتتیرکش میشه»!
درست است که این جنبش در حالی به پایان رسید که خواستههای معترضان بعد از بیش از ۷۰ روز تجمع و تلاش، جامهی عمل به تن نکرد، اما با در نظر گرفتن سابقهی حیات سیاسی شهروندان هنگکنگ و تاریخچهی اعتراضات فراوان، این جنبش هم، قدمی دیگر در تحقق شهری بود که شهروندانش نسبت به جامعه و دیگری بیتفاوت نیستند، در راه خواستههایشان میجنگند و همواره به دموکراسی به عنوان یکی از بنیادیترین ارزشهای خود، ارج مینهند.
بعد از به پایان رسیدن تدریجی جنبش چتری، هنگکنگ صحنهی اعتراضات و درگیریهای دیگری هم بود. یکی از این اعتراضات، موسوم به «Fishball Riot» بود که بین پلیس و دستفروشهای خیابانی اتفاق افتاد و به سرعت، به خشونت کشیده شد. همانطور که شرکتکنندگان در جنبش چتری با اقدامات خلاقانه خود در اندک فضایی که برای شکلگیری تجمعات فراهم بود، سوال «شهر من کجاست؟» را میپرسیدند، این دستفروشان هم در کنار خواستههای دیگرشان، به دنبال سهم خود از فضای عمومی شهری و به بیان دقیقتر، «حق به شهر» بودند.

با وجود هوای شرجی، آلودگی که ویژگی تمام کلانشهرهاست و بارانهای شدید، تصمیم معترضان در جنبش چتری مبنی بر سکونت در کف خیابان، به خاطر راحتی فراوانش نبود! بلکه آنها با این کار، فضای شهری هنگکنگ که محل گذر، و نه درنگ است را بازآفرینی کردند. آنها به بخشی از مانیفست خود جامهی عمل پوشاندند و شهر را به عنوان فضایی برای همهی مردم، و نه فقط عدهای خاص و برگزیده مطرح کردند.


بعد از برچیده شدن بساط تظاهرات منطقهی مانگکوک، شکلی دیگر از اعتراضات در همان منطقه، که مراکز خرید و فروشگاههای لوکس و پرتجمل متعددی دارد، ظهور کرد؛ به این شرح که معترضان به صورت کاملا خودانگیخته و بدون برنامهریزی قبلی، در ساعت مشخصی از شب در منطقه تجمع میکردند، شعار سر میدادند، بنرهای زردرنگ خود را – رنگ زرد، به رنگ اصلی جنبش تبدیل شده بود – بالا میبردند و حرکتهای نمادینی مانند انداختن سکه روی زمین انجام میدادند. همین تجمعات مسالمتآمیز باعث شده بود تا هر شب صدها نفر از نیروی پلیس در منطقه حضور پیدا کنند. آمادهباش دائم نیروهای امنیتی و پلیس، باعث فرسایش و خستگی آنها، و ایجاد هزینه برای دولت مرکزی شده بود.
در طی روزهای فراوان اعتراضات، افسران پلیس تلاش کردند تا «شهرک»هایی که معترضان برای خودشان در میان شهر ساخته بودند را جابجا کنند و آن را برهم بزنند. اما معترضان با اشیائی که در دسترسشان بود، از قبیل تکههای بامبو و کانتینرها و جعبههایی که برای حمل کالا استفاده میشد، چنان دیوارها و موانعی ساخته بودند که بعد از پایان اعتراضات، مسئولین ناچار شدند برای تخریب آنها، بولدوزر بیاورند!
در اعتراضاتی که در آنها حقوق شهروندی مطالبه میشود، بیتفاوتی و تظاهر به عادی بودن شرایط، نوعی از همدستی با حکومت سرکوبگر به شمار میآید. نمود عینی این گزاره، در جنبش هنگکنگ بود، تعداد پرشماری از مردم هنگکنگ با وجود کیفیت پایین زندگی و داشتن شغلهای پستی که حداقل دستمزد را پرداخت میکرد، از ترس اخراج شدن و از دست دادن همین شغلهای حداقلی، از تظاهرات دوری میکردند. البته عدهی زیادی از مردم هم بودند که تلاش کردند عدم حضور خود در تظاهرات را با اهدای پول و تأمین مالی کسانی که اعتصاب و اعتراض را در پیش گرفته بودند، جبران کنند.


سخن آخر
اگرچه این جنبش با سرکوب و مخالف شدید دولت مرکزی روبرو شد، اما دستاورد آن، یادمان آن در ذهن شهروندان و خاطرهی شهر بود. شکلگیری جنبشهای شهری، ردپایی در حافظهی جمعی بر جا میگذارد. شاید برخی روایتهای آن هیچوقت مکتوب نشود یا گذر زمان و قدرت حاکمه، نشانههای ملموسی از آن باقی نگذارد، اما دستکم باعث میشود تا آن منطقه با یک کیفیت و حس و حال دیگری در ذهن شهروندان تداعی شود، و این «امر مشترک ناپدیدشده»، منجر به تداوم زیست جنبش در ذهن مردم میشود؛ گویی با هر بار عبور از آن ناحیه، خاطرات و صداها و تصاویری در ذهن فرد زنده میشوند. منطقهی آدمیرالتی هنگکنگ هم در سالهای بعد از خاتمه یافتن جنبش چتری، همچنان یادآور سرکوب حکومت و خشونت نیروهای امنیتی در تضاد با صلحطلبی، مقاومت، خلاقیت و خواستههای طبقهی متوسط معترض و بیدارِ این کلانشهر است.

منابع
“No to Democracy” by Deutsche Welle
“The Umbrella Movement in Hong Kong: From Economic Concerns to the Rejection of Materialism” by Kyoto Review of Southeast Asia
“Umbrella urbanism: Hong Kong protests” by Architectural Review
“How Urban Design Can Make or Break a Protest” by Smithsonian Magazine
“The protest landscapes of Hong Kong’s Umbrella Movement” by Foreground Magazine
“The Design of Dissent: Protest and Urban Space in Hong Kong’s Umbrella Movement” by University of Pittsburgh Press
“The Umbrella Revolution” by Foreign Policy Magazine
نشریهی تهرانشهر، شمارهی هفت: میدان و ضد میدان