در سومین پیادهگردی نوروز ۱۴۰۲، در محور آزادی قدم میزنیم و در زمانی سِیر میکنیم که خیابونها نامهای متفاوتی رو یدک میکشیدن و ظاهر شهر و مردمانش، بسیار متفاوت از امروز بود.
مرکز شهر تهران هنوز هم جاهایی داره که کشف نشده. جاهایی که تو روزهای عادی و بین هیاهو و شلوغی شهر، از نگاه ما شهروندان به دور میمونه. روزهای نوروز و خلوتی شهر این فرصت رو مهیا میکنه که یه بار دیگه بزنیم به قلب تهران.
این مسیر از خیابون لسآنجلس سابق و مقابل هتل لاله شروع میشه و از امیرآباد فعلی و اسپریس (میدان اسبدوانی) جلالیه میگذره. کلیساهای متفاوت و مدرن شهر، سرک کشیدن به متروکههای ارزشمند و دیدن مغازههای قدیمی با تابلوهای بامزه و رنگارنگشون هم بخشی از برنامهست.
اگر دارید فکر میکنید توی این مسیر پر پیچ و خم چجوری انرژیتون رو نگه دارید، پیشنهاد پیاده ساندویچهای حاضر و آمادهی انبار پنیره. فروشگاه انبار پنیر که در پیادهگردی نوروز امسال همراه پیادهست، در واقع فروشگاه محصولات خاص کالین، از روغن زیتون و انواع شور گرفته تا ژامبون و البته پنیره. انبار پنیر رو میتونید در مجتمع آ.اس.پ پلاک ۴۴ پیدا کنید.

انبار پنیر سه مدل ساندویچ داره که همگی با محصولات خودش ساخته شده؛ از ژامبون گرفته تا سس و پنیر که توش استادن. میتونید قبل از آغاز پیادهگردی و در خلوتی روزهای عید، سری به فروشگاه انبار پنیر در آ.اس.پ بزنید، ساندویچتون رو بخرید و بعد راهی بشید.

اطلاعات کلی مسیر:

ایستگاه اول؛ هتل اینترکنتیننتال:
نشونی: تقاطع خیابان فاطمی و حجاب
مسیرمون رو از مقابل هتل لالهی فعلی یا اینترکنتیننتال سابق شروع میکنیم که در تقاطع خیابونهای فاطمی و حجاب واقع شده، جالبه که بدونید این خیابونی که ما امروز به اسم حجاب میشناسیم، قبل از انقلاب نام خیلی متفاوتی داشته: خیابون لسآنجلس، که به یادبود خواهرخواندگی تهران با لسآنجلس در سال ۱۳۵۰ اینطور نامگذاری شده. روزهای اول بهار و نوروز، خیابونهای این حوالی همشون سرسبز و خوش آبوهوا هستند. از طرفی همسایگی با پارک لاله هم، این سمتها رو از بهار و حال و هوای بینظیرش پر کرده.

اگر که دوست دارید بیشتر در حوالی هتل لاله قدم بزنید، حتما یک سر به مسیر پیادهگردی بلوار کشاورز و پارک لاله که محوریت معماری داره، بزنید.
ایستگاه دوم؛ کلیسای آشوری تومای مقدس:
نشونی: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، خیابان خسروی، پلاک ۶
دیگه وقتشه که از خیابون اصلی بریم به دل محلهی امیرآباد! روی نقشه، خیابون رهی معیری رو پیدا کنید و دل به مسیری بدید که ما رو به یکی از جالبترین کلیساهای شهر میرسونه. خونههای قدیمی و اغلب دوطبقهی این خیابون با نمای آجر بهمن در کنار شیب ملایم خیابون رهی این فرصت رو میده تا به دقت و سر صبر به جزئیاتشون نگاه کنیم. بعد از اینکه به خیابون خسروی رسیدیم، کلیسای آشوری از پشت چندتا درخت بلندبالا دیده میشه!
کلیسای آشوری توما، کلیسای انجیلی پروتستان محسوب میشه که در سال ۱۳۳۸ خورشیدی (۱۹۵۹ میلادی) توسط معماری برجسته ایرانی داوید اوشانا طراحی و ساخته شد. شاید یادتون باشه که در یکی از گزارشهای «گنجینه» که ساختمونهای ارزشمند تهران از حیث معماری رو شناسایی میکرد، به این کلیسا پرداخته بودیم و به راستی که هر بار دیدنش در میون بافت مسکونی امیرآباد، شگفتیآفرینه.


طراحی مدرن این ساختمون به عنوان یک کلیسا حتما نظرتون به خودش جلب میکنه. ساختمون مستطیل شکل، حجمی بزرگ و سفید رنگه که تنها به واسطهی یک صلیب نمادین، رنگ و بوی یک بنای مذهبی رو به خودش گرفته و کاملا با دیگر کلیساهای تهران متفاوته. خود اوشانا دربارهی این کلیسا گفته که: «اگر از جهتی به شكل نمای این ساختمان نگاه کنید، دستی است كه صليبی را در ميان گرفته است.»

بعد از دیدن این کلیسا، راه خودمون رو در امتداد خیابان رهی معیری ادامه میدیم…
ایستگاه سوم؛ خانهباغ متروکهی آقای اخوان:
نشونی: انتهای خیابان رهیمعیری، خیابان مظفریخواه، تقاطع مهرداد
حالا دیگه وقت اینه که کمی کنجکاوی کنید، روی پنجهی پاهاتون بایستین و از پشت دیوارها به داخل این باغ بزرگ متروکه و عمارت مجلل در انتهای باغ نگاه کنید؛ عمارت ارزشمندی که در حال حاضر، گذر زمان و بلا استفاده بودن، اون رو در معرض تخریب قرار داده. برای اینکه قصهی این ساختمون رو براتون بگیم، نیازه که کمی به خود امیرآباد بپردازیم.

محلهای که امروز به اسم امیرآباد میشناسیم، سالها قبل به نام جلالیه معروف بود، و اکثر اراضی منطقه متعلق به ارتش و بخشی هم متعلق به زرتشتیان تهران بود. از اوایل دههی بیست، ارتش تصمیم گرفت بخش بزرگی از این زمینها رو بفروشه. زمینهایی که مثل همین خونهباغ بهخاطر موقعیت و مرغوبیت زمین خیلی سریع مشتریهاش رو پیدا کرد. بخش بزرگی از زمینها هم قسمت «آقای اخوان» شد. اخوان شروع به قطعهبندی و فروختن این املاک با قیمتهای مناسب به افرادی کرد که قصد داشتند در این منطقه سکونت داشته باشند. این اتفاق زمانی افتاد که هنوز از لولهکشی سراسری آب در تهران هم خبری نبود. اخوان چاهی هم در همین باغ شخصی حفر کرد که ازش برای آبیاری و آشامیدن استفاده میکرد و برای افرادی که از این زمینها میخریدند، لولهکشی میکرد و از همین چاه به اونها آب میرسوند. فرصت داشتن انشعاب اختصاصی آب خیلیها رو ترغیب کرد تا از زمینهای آقای اخوان خریداری کنند و اینجوری شاکلهی اصلی امیرآباد به وجود اومد. گفته میشه آقای اخوان بعد از انقلاب از ایران میره، اما بعد چند سال برمیگرده و تو همین باغ از دنیا میره…

اگر تونستید از بالای دیوارها این باغ رو ببینید حتما یه فولکس واگن قورباغهای قدیمی رو میبینید که در انتهای باغ نشسته و مثل خود این عمارت باشکوه، داره روزهای ساکت و بیسروصدایی رو میگذرونه…

ایستگاه چهارم: خیابان امیرآباد
نشونی: خیابان کارگر شمالی

خیابون مظفریخواه رو به سمت غرب ادامه میدیم تا به کارگر شمالی برسیم… نقشههای قدیمی تهران رو که نگاه کنید، این محله با عنوان «اسپریس جلالیه» عنوان شده. حالا جالبه بدونید که اسپریس واژهای برآمده از پارسی میانهست که به محل اسبسواری و باشگاه سوارکاران اطلاق میشده. بعد از گسترش تهران و ایجاد بافت مسکونی در این منطقه، امیرآباد از محلات دنج تهران شناخته شد و هنوز هم که هنوزه، تا حدی یکپارچگی خودش رو حفظ کرده.
حالا که به تقاطع مظفریخواه و کارگر شمالی رسیدیم، مسیر رو به سمت پایین خواهیم رفت. تک به تک کسبهی این خیابون، از میوهفروش گرفته تا شیرینیفروش، مغازهدارنی خوشسلیقهای هستن که ویترین مغازهشون رو برای عید آماده کردند. حواستون باشه که تابلوهای مغازههای قدیمی رو از دست ندید. به راستی که میشه از تایپوگرافی تابلوهای همین محلهی امیرآباد، یک آلبوم عکس کامل درست کرد!
ایستگاه پنجم: جمشیدآباد یا جمالزادهی شمالی
نشونی: خیابان فاطمی، خیابان جمالزادهی شمالی
از امیرآباد تا جمشیدآباد راهی نیست! پس طبق نقشه خودمون رو از خیابون کارگر شمالی و از طریق امتداد خیابون فاطمی به ابتدای خیابون جمالزاده شمالی میرسونیم. این خیابون، سالها قبل به اسم خیابون جمشیدآباد شناخته میشد و اغلب کاربری نظامی داشت و البته بیمارستان معروف پونصد تختخوابی تهران هم همین حوالی بود. همونطور که دربارهی امیرآباد گفتیم، اینجا هم به مرور محلهای مسکونی شد و در اون خونههای متعلق به دههی سی و چهل به وفور دیده میشه.


در این خیابون، کسبوکارهای قدیمی این خیابون مثل خشکشوییها، همچنان وجود دارن و اتفاقا مثل گذشتهشون فعالن. اگر متولد دههی دههی هفتاد به قبل باشید، حتما یادتونه چطور وقتی بچه بودیم، مبهوت چرخش لباسشوییهای غولپیکر نارنجی و زرد میشدیم.
تا توی جمالزاده هستید، تابلوهای قدیمی با فونتهای جالب مغازهها رو هم دریابید. این خیابون از نظر حفظ کردن این تابلوهای زیبا واقعا خوب جلو رفته و برای همینه که مغازههایی مثل نوشتافزارفروشی ستارهی آبی،ساعتفروشی شفیعی و فتو گالری آلپ، همچنان سردرهای قشنگ خودشون رو حفظ کردهان.


ایستگاه شش؛ خانهی محمد علی سپانلو، شاعر تهران
نشونی: خیابان جمالزادهی شمالی، نرسیده به بلوار کشاورز، بنبست سرو

همینطور که قدم زدن در جمالزادهی شمالی رو ادامه میدیم، نرسیده به تقاطع کشاورز، به بنبست کوچیکی به اسم «سرو» برمیخوریم. انتهای بنبست، خونهی یکی از شاعران معاصر ایران رو خواهیم دید؛ یعنی محمد علی سپانلو. شاعری که به خاطر تعلق قلبی خاص به شهر تهران و اشعار فراوانش دربارهی این شهر، به این لقب شناخته میشد. سپانلو، تا انتهای حیاتش در سال ۸۹، در این خونهی باصفا که ثبت ملی هم شده، زندگی میکرد. قطعا روزگاری در این خونه شاعران زیادی رفت و آمد داشتن و این چاردیواری همیشه به خودش شور و شعر دیده:
قایق سوار بودیم/ در ایستگاه آب/ بالای نهرها/ در کوچه باغ تجریش/ از شیب جویبار/ رفتیم/ رو به پایین/ همراه آبشار/ رگهای شهر تهران/ جاری/ فصل بهار و آب سواری/ از چشم باغ فردوس/ در سایهی چناران/ تا قلب پارک ملت/ راندیم/ زیر ونک گذشتیم/ تا رود یوسف آباد/ و از فراز جنگل ساعی/ تا آبراه بولوار…

ایستگاه هفتم؛ کلیسای ابراهیم مقدس:
نشونی: خیابان جمالزادهی شمالی، نرسیده به خیابان فرصت، تقاطع خیابان زند
جمالزاده رو از بالا به پایین طی میکنیم و اواسط مسیر، چشممون به کلیسایی با نمای آجری میخوره و البته که تشخیص اینکه اینجا کلیساست، چشم تیزبین میخواد و حتی دانش قبلی. کلیسای ابراهیم مقدس در سال ۱۳۴۵ توسط فرقهی مذهبی دومینیکنها ساخته شد. نمای آجری در کنار سازههای بتنی بنا، چهرهی جذابی از این کلیسا ساخته و اگر کمی کنجکاوی کنید، حتما موتیفهای فیروزهای رنگ بنا که برگرفته از معماری ایرانیه رو بر روی درها و پنجرههای این کلیسا میبینید.

ایستگاه هشتم: فروشگاه پارس
نشونی: خیابان آزادی، بعد از تقاطع اسکندری
پس از اینکه به خیابون آزادی میرسیم، مسیرمون رو به سمت غرب ادامه میدیم؛ مسیری که ما رو به یکی از میراث تجاری ارزشمند و متاسفانه متروکهی شهر میرسونه، یعنی فروشگاه بزرگ پارس!

بعد از چهارراه اسکندری، بنای کشیدهی این فروشگاه تعطیل رو میبینیم که در راستای خیابون آیزنهاور سابق ساخته شده. فروشگاه پارس، از سلسله فروشگاههای زنجیرهای بزرگی بود که در اوایل دههی پنجاه و همزمان با توسعهی اقتصادی کشور و برای تامین رفاه شهروندان تاسیس شده بود؛ چیزی شبیه به فروشگاههای زنجیرهای کوروش که پس از انقلاب مصادره شدن و به «قدس» تغییر نام دادن. متروکهگردی، برای خیلی از شهروندان کنجکاو روش خوبیه تا با آخرین بهجاماندههای ارزشمند شهر آشنا بشن. حتما کمی دورتر از این بنا و در مقابل اون بایستید و به لوگو تایپ جالب این فروشگاه متروکه نگاه کنید. از پشت درهای بسته این فروشگاه هم میتونید نگاهی به داخلش بندازید و تصور کنید سالها قبل چه شور و اشتیاق و برو و بیایی سالها درون این بنا جاری بوده؛ روحی به جا مانده از گذشته که حالا زیر گرد و غبار و خطر تخریب، خیلی کمرنگ دیده میشه…
ایستگاه نهم: سینما کاپری (بهمن کنونی)
نشونی: ضلع شمال شرقی میدون انقلاب

مسیرمون رو پس از فروشگاه پارس، به سمت شرق و در جهت میدون انقلاب برمیگردیم. شاید باورش سخت باشه، اما همین سینمای گوشهی میدون انقلاب، که همیشه آروم و باوقار، نظارهگر حوادث و رخدادهای این میدون بوده، روزگاری مدرنترین سینمای خاورمیانه به حساب میاومده! اون هم در دورانی که اسمش سینما بهمن نبود و با نام «کاپری» شناخته میشده. به این فکر کنید که یک زمانی جلوی این سینما، مردم چه صفی میکشیدن برای دیدن فیلمهای روز دنیا، و چه شبهای روشنی داشت این میدون با نئونهای رنگارنگ این سینما…
حتما بین استیکرهای پیاده، استیکر «سینما بهمن» رو دیدید. اگر قصهی این سینما به دلتون نشسته و دوست دارید یک یادگاری از اون برای خودتون داشته باشید، میتونید استیکر برجستهی سینما بهمن رو برای خودتون بخرید و روی یخچال، گوشی، لپتاپ یا داشبورد ماشینتون بچسبونید!
این استیکرها در همکاری با «کت مپ» تولید شدهان و از وبسایت کت مپ قابل خریداری هستن. فقط حتما قبلش زمان فعالیتشون رو جویا بشید.

راستی! ببینید میتونید استیکر سینما بهمن رو در جانب جنوبی خیابون انقلاب، دقیقا روبروی سینما پیدا کنید؟
نشونی: خیابان انقلاب، نرسیده به تقاطع فلسطین
ایستگاه دهم؛ بانک ملی شعبهی دانشگاه:
روزهای عید که خیابون انقلاب شلوغی و هیاهوی همیشگی رو نداره، فرصت خوبی رو در اختیارمون میذاره تا با دقت بیشتری بافت و بدنهی این خیابون رو ببینیم.
اگر در پرسه در حوالی دانشگاه تهران باهامون همرهی کرده باشید، حتما میدونید که معمار اپرای سیدنی یعنی یورن اوتزان، توی تهران، اون هم در خیابون انقلاب، یک اثر معماری رو طراحی کرده که هنوز هم نه تنها پابرجاست، بلکه برای کاربری اصلی خودش هم مورد استفادهست. بله… سال ۱۳۳۸، این بنا با نمای جالب و مشخصات معماری درخور و ویژهای ساخته میشه. حتما به پلههای بیرونی این بنا توجه نگاه کنید که چطور در امتداد ساختمان، هارمونی جالبی رو به وجود آوردند. ورودی مستطیل شکل بنا برامون یادآور بازارچههای ایتالیا (پیازا) هست و روشنایی سقفی ساختمان و مهندسی نور این بانک هم از ورودیهای نور اصفهان بهره گرفته شده. بنایی مدرن و زیبا که گاهی وسط شلوغی خیابون انقلاب از چشمهامون پنهون میمونه…

ایستگاه یازدهم: انجمن حکمت و فلسفهی ایران
نشونی: خیابان نوفل لوشاتو، کوچهی آراکلیان
مسیرمون بعد از انقلاب به سمت خیابون نوفل لوشاتو پیش میبریم، خیابون دلنشین و دوستداشتنی که قدم به قدمش برای پرسهزنها آشناست. خیابونی که دوران پهلوی به نام چرچیل، نخستوزیر بریتانیا، نامگذاری و شناخته میشد.
از بناهای شاخص و دیدنی این خیابون، مجموعه ساختمونهای متعلق به انجمن حکمت و فلسفه ایرانه. انجمنی که پیش از انقلاب با عنوان انجمن فلسفهی شاهنشاهی شناخته میشد و داخلش به طرزی باورنکردنی زیباست و بیرونش نیز!

حالا دیگه باید تو این خیابون دل رو سپرد به بناهای دورهی پهلوی اول و تنوع و زیبایی که در هر کدوم نهفته است.
مسیرمون رو در همین خیابون به پایان میرسونیم؛ راهی که ما رو از اسپریس جلالیه تا چرچیل، قدم به قدم، کشوند و یادمون انداخت چه جاهایی از تهران هنوز برامون ناشناخته و قابل کشفه!
راستی! میتونید هر عکسی که از این مسیر گرفتید رو با هشتگ #نوروزباپیاده و منشن @peeyade در صفحه اینستاگرامتون بازنشر کنید.

خسته نباشید و نوروزتون مبارک. خیلی مسیر جذابی به نظر میاد!
سال نوی تو هم مبارک فروغ عزیز!
امیدواریم تجربهاش کنی و ساعات خوشی رو در شهر بگذرونی 👣
همین الان تموم کردم مسیر رو،دمتون گرم خیلی خوب بود 🩵🩵
لطفا محدوده هفت تیر و کریمخان هم همچین مسیری طراحی بکنید🍻
سلام امیر عزیز. خوشحالیم که مسیر به دلت نشسته.
حتما همین کار رو میکنیم!