مسیر پیاده‌گردی در محله‌ی سنگلج

عمارت مستوفی‌الممالک در محله‌ی سنگلج تهران

اطلاعات کلی مسیر پیاده‌گردی سنگلج

  • نام مسیر: آب دادن پهلوان رزاز و وثوق‌الدوله به چنار ۹۰۰ ساله‌ی تهران
  • هدف از مسیر: آشنایی با بافت تاریخی تهران
  • محدوده‌ی مسیر: خیابان سیروس (امام خمینی کنونی) تا امامزاده یحیی
  • زمان لازم برای طی مسیر: ۲ ساعت
  • دسترسی معلولین: مسیر برای دسترسی معلولین مناسب‌سازی نشده.

قراره کجا پیاده‌گردی کنیم؟

تصور طهران قدیم بدون خندق‌ها، حصارها، دروازه‌ها و برج و باروها ممکن نیست. حصارهایی که برای حفاظت از شهر در برابر دشمنان و مشخص کردن حدود و ثغور شهر، کشیده می‌شد.

در تاریخ تهران، نام «حصار طهماسبی» و «حصار ناصری» به گوش آشناست. حصار طهماسبی در دوره‌ی صفویه ساخته شد و در طول دوران حکمرانی حاکمان افشاریه و زندیه هم پایدار موند. البته که رسیدگی چندانی دریافت نکرد و کم‌کم رو به زوال رفت تا اینکه در عصر قاجار و در دوره‌ی حکومت ناصرالدین‌شاه، از نو با مختصاتی جدید به‌پا شد و اینطوری شد که حصار ناصری پدید اومد.

بنابراین طهران قدیم زمانی در داخل حصاری به اسم حصار طهماسبی قرار داشته. این محدوده‌، شامل شامل پنج محله بوده؛ سنگلج، اودلاجان، بازار، چاله میدون و محله‌ی دولت. این شماره از پیاده‌گردی، حول سنگلج می‌چرخه؛ اما اگر دوست دارید با طهران قدیم بیشتر اُنس بگیرید، پرسه در محله‌ی سرچال و پیاده‌گردی در امامزاده یحیی رو از قلم نندازید.

برای اینکه حدود محله‌ی سنگلج که امروزه اسمش روی تابلوی خیابون‌ها به چشم نمی‌خوره، دستمون بیاد، باید بگیم که محله‌ی سنگج از شمال به خیابون سپه (امام خمینی کنونیاز جنوب به خیابون مولوی، از غرب به خیابون شاهپور (وحدت اسلامی کنونی) و از شرق به خیابون جلیل آباد (خیام کنونی) محدود می‌شه.

پیاده‌گردی ما، بیشتر حول محله‌ی «گلوبندک» اتفاق می‌افته. گلوبندک، بخشی از محله‌ی سنگلج محسوب میشه و شاید براتون جالب باشه بدونید که یکی از قدیمی‌ترین چهارراه های شهر تهرانه!

گلوبندک، تقاطع بین خیابون‌های بوذرجمهری (پانزده خرداد کنونی) و خیام هست و از جنوب هم تا خیابون چاله حصار ادامه پیدا می‌کنه.

قدیم‌ها گلوبندک گذری پر از شادی، هیاهو و شعر بوده که عابرها با عبور ازش، غم دل می‌شُستن و دم می‌گرفتن: شب‌های گلوبندک چه ناتمومه…

علت نامگذاری محله‌ی سنگلج و گلوبندک چی بود؟

برخی، معنی کلمه‌ی سنگلج رو تغییر پیدا کرده‌ی کلمه‌ی «سنگ‌رج» میدونن. به نظر می‌رسه قضیه از این قرار بوده که زمانی محله‌ی سنگلج، محل تقسیم‌بندی آب بوده و راه‌آب‌ها، با پاره‌های سنگی که سنگ‌رج نام داشتن، تقسیم می‌شده.

اسم گلوبندک هم قضیه‌ی بامزه‌ای پشت خودش داره. گویی در دوره‌ی قاجار در کوچه‌های این محله، افرادی بودن که وقتی استخونی، چیزی توی گلوی ملت گیر می‌کرده، کمک می‌کردن گرفتگی برطرف شه. می‌شه گفت این افراد یک جورهایی کمک‌های اولیه‌ی متحرک بودن!

سر و کله‌ی سنگلج از کجا پیدا شد؟ چه تاریخچه‌ای پشت این محله‌ست؟

این محله در دوره‌ی صفویه یکی از محلات پر رونق، پرجمعیت و آباد تهران بوده. باغات و قنات‌ها و آب‌انبارهای متعددی در این محله وجود داشتن و با این اوصاف، طبیعیه که سنگلج یکی از سبزترین نقاط شهر بوده باشه. البته که با آغاز جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۱۸ و ورود متفقین به ایران که در دوره‌ی پهلوی اول اتفاق افتاد، این محله رو به زوال گذاشت.

چیزی که قطعیه، عدم قطعیته! چرا که سنگلج بعد از اون دوره‌ی زوالی که پشت سر گذاشت، در سال ۱۳۲۹ با تاسیس «پارک شهر» که اولین و قدیمی ترین پارک تهران محسوب میشه، این محله دوباره احیا می‌شه. تاسیس تماشاخانه‌ی سنگلج که بعضی اون رو اولین مرکز هنری تئاتر ایران می‌دونن هم عاملی بود که به دوباره زنده شدن این محله، کمک زیادی کرد.

ایستگاه اول: خانه‌ی عشایر ایران (خانه‌ی نومَد)

آدرس خانه‌ی عشایر ایران: خیابون خیام، پایین‌تر از چهارراه گلوبندک (تقاطع خیام و پانزده خرداد)، کوچه‌ی شهید جواد مبرا، پلاک ۱۱

از چهارراه گلوبندک به سمت جنوب حرکت می‌کنیم و خیابون خیام رو به سمت پایین می‌ریم تا به یک خونه‌ی قدیمی زیبا و حفظ شده برسیم؛ یعنی «خانه‌ی اقوام و عشایر ایران».

تیم نومد کارش رو با دغدغه‌ی حفظ و ادامه‌ی سبک زندگی کوچ‌نشینی عشایر شروع‌ کرد. اولین قدمشون، برگزار کردن تور کوچ‌ همراه با عشایر برای گردشگران خارجی بود.
خانه‌ی نومد به عنوان یک استارتاپ، کم‌کم شروع به شکل گرفتن کرد و نیاز به داشتن فضایی برای کار کردن براش ایجاد شد. حالا مدیر نومد، خودش ساکن محله‌ی سنگلج بود. او هر روز صبح، از کوچه‌ی مبرا رد می‌شد و خونه‌ای رو می‌دید که برخلاف بقیه‌ی خونه‌های محله، تبدیل به انبار یا کارگاه طلاسازی نشده، اما کسی هم درش ساکن نیست. اینطوری شد که فکر تبدیل کردن این خونه‌ی قدیمی به دفتر کار، کم‌کم در ذهن مدیر این استارتاپ، محمد، شکل گرفت.

یک روز محمد دل رو به دریا می‌زنه و در قالب یک نامه، برای صاحب این خونه می‌نویسه که ما یک تیم جوونیم، دغدغه‌ی حفظ فرهنگ داریم و دنبال یک دفتر کار می‌گردیم. شماره تماسش رو هم پایین نامه یادداشت می‌کنه.

در این جای قصه، صاحبخونه‌ی داستان ما، آقای کاظمی، در کمال ناباوری با محمد تماس می‌گیره و اینجوری می‌شه که دفتر کار تیم نومد، در قلب تاریخی شهر، جا می‌گیره.

ساخت این خونه به اواخر دوره‌ی قاجار برمی‌گرده. خانواده‌ی کاظمی که پدرشون آهنگر بوده، سالیان سال ساکن سنگلج بودن. بعد از فوت پدر، بچه‌ها با وجود اینکه از محله رفته بودند، دلشون نیومد خونه‌ی پدری رو به حال خودش رها کنن، یا به یه انبارداری بفروشن تا به سرنوشت خونه‌های مشابه خودش دچار بشه. بچه‌های خانواده‌ی کاظمی هر هفته می‌اومدن و به گل‌ها و درخت بالنگ و پرتقال خونه رسیدگی می‌کردن و خلاصه، دلشون با حفظ و احیای خونه بود تا اینکه نامه‌ی محمد از راه رسید.

از تورهای تیم نومد گفتیم. این استارتاپ حالا یک بخش فروش محصولات بکر عشایری هم داره. کلی محصولات مربوط به اقوام و عشایر ایرانی از کتاب و قالی و کیف تا عسل و سبزیجات دست‌چین خشک و ظروف نگهداشت این خوراکی‌ها رو می‌شه اینجا پیدا کرد. خانه‌ی عشایر، یک کافه‌ی جمع‌وجور هم داره که خوراکی‌های مخصوصی با عطر و طعم غذاها و تنقلات عشایری آماده می‌کنه.

علاوه بر فروش محصولات محلی و صنایع دستی، تیم نومد هر جمعه رویدادها و برنامه‌های ویژه‌ای برای حفظ خرده‌فرهنگ‌های اقوام و عشایر ایران برگزار می‌کنن. کلی هم کتاب باارزش دارن که درباره‌ی زندگی عشایر و آداب و رسومشون، نوشته و برای علاقمندان یا حتی برای نوشتن مقاله، می‌تونه واقعا به کار بیاد. خانه‌ی عشایر این امکان رو فراهم کرده که در آرامش یک خونه‌ی اختصاصی، و نه آپارتمانی که از بالا و پایین و چپ و راست و حیاط صدای تلویزیون و دعوا و بچه می‌آد، به مطالعه و پژوهش بپردازید.

در این محدوده، علاوه بر چندین ساختمون قدیمی و زیبای دیگه، حسینیه‌ی بزازها هم هست که دیدنش در بافت تاریخی سنگلج، جالبه.

ایستگاه دوم: گذر مستوفی‌الممالک

آدرس گذر مستوفی‌الممالک: خیابون مبرا، اولین گذر دست راست

«گذرها» معابری بودن که محلات رو به هم متصل می‌کردن. گذر مستوفی اسم خودش رو از میرزا حسن مستوفی الممالک معروف به جناب آقا می‌گیره که ساکن این محله بوده و پنج دوره وزیر دولت قاجار و یک دوره وزیر  پهلوی اول بوده. مستوفی‌الممالک لقبی به معنای «وزیر دارایی» هست. این مستوفی‌الممالک بخصوص، از خوشنام‌ترین وزرای تاریخ معاصر ماست که یکی از دوره های وزارتش همزمان بوده با قحطی و شیوع آنفولانزای اسپانیایی و طاعون و وبا در ایران که در طی اون، حدود ۴ میلیون نفر جونشون رو از دست می‌دن و میرزا حسن با فروش املاک شخصی خودش، جلوی از دست رفتن جون‌های بیشتر رو می‌گیره.

کلا موقع مطالعه درباره‌ی تاریخ معاصر تهران، این اسم بارها و بارها در جاهای مختلف تکرار می‌شه. اگر گشتی در کوچه‌ها و در تاریخچه‌ی محله‌ی یوسف‌آباد بزنید، نام مستوفی‌الممالک رو به عنوان مالک قریه‌ی یوسف‌آباد، می‌شنوید.

ایستگاه سوم: سقاخونه، مسجد و خونه‌ی مستوفی الممالک

آدرس عمارت مستوفی‌الممالک: گذر مستوفی، دست راست

در این گذر، سقاخونه و مسجد مستوفی قرار داره که با منزل جناب اقا صد قدم بیشتر فاصله نداره.

منزل جناب آقا، یک خونه‌ی بسیار زیباست که رنگ آبی روشن، در جای‌جایش تکرار شده و گچبری‌ها و کتیبه‌های سنگی‌اش، بسیار چشمگیر و دقیقه. این خونه که معماری فرنگی اون در زمان خودش بی نظیر بوده، حالا در تملک اداره‌ی پست قرار داره و در شرایطی بسیار ناامن به سر می‌بره.

یکی از جذابیت‌های بی‌شمار این خونه که متاسفانه در حال حاضر نمی‌شه ازش بازدید کرد، تالار شاه‌نشین اون هست که سقفش با طرح پروانه‌های رنگارنگ و جورواجور، پر شده و به قدری زیباست که آدم دوست داره روی زمین دراز بکشه و فقط سقف رو نگاه کنه! وجود چنین تالار خارق‌العاده‌ای در این عمارت، باعث شده که خانه‌ی مستوفی‌الممالک به خانه‌ی پروانه‌ای هم مشهور بشه. در دو لنگه‌ی چوبی و دودکش‌های آجری قدیمی، همچنان دست‌نخورده باقی مونده‌ان.

خانه‌ی مستوفی‌الممالک، که خودش رو پشت درخت‌ها پنهان کرده و ممکنه خودش رو از چشم آدمیزاد قایم کنه، به خانه‌ی سیاسی تهران معروف بوده و اولین کابینه‌ی مشروطه توی خونه این تشکیل شده.

ایستگاه چهارم: کبابی عمو حسن

آدرس کبابی عمو حسن: کوچه‌ی مبرا، روبروی طاقیِ گذر مستوفی، پلاک ۶۰

اگر اهل غذا خوردن در رستوران های محلی و قدیمی هستید، پیشنهاد ما به شما کبابی عمو حسن هست که بیشتر از پنجاه ساله که توی محله‌ی سنگلج و گذر مستوفی برپاست و واقعا کباب کوبیده‌های لذیذی داره که باید به صورت بیرون‌بر تهیه‌اش کنید.

ایستگاه پنجم: گرمابه‌ی شادکامیان

آدرس گرمابه‌ی شادکامیان: گذر مستوفی، کوچه‌ی شادکامی

در گذشته که حمام‌ها، سرخونه نبودن و گرمابه‌ها برای خودشون برو و بیایی داشتن، در جای‌جای شهر می‌شد این حمام‌های عمومی که توی گوگل مپ با لفظ Super Public Bath ازشون یاد شده رو دید. یک نمونه‌اش رو در پرسه در محله‌ی نارمک دیدیم؛ یعنی گرمابه‌ی فرشته. یک نمونه‌ی دیگه‌اش «گرمابه‌ی شادکامیان» هست که هنوز به‌راهه. حالا شاید نتونیم در لحظه بریم داخل گرمابه رو ببینیم، ولی این خیلی باحاله که گرمابه‌ها بیشتر از اون که ممکنه فکرش رو بکنیم، ساختاربندی داشتن؛ خیلی بیشتر از حمام‌های مدرن امروزی. بنای هر کدوم از این گرمابه‌ها، شامل چهار قسمت بوده؛ مدخل، سربینه (رختکن)، راهرو و در نهایت گرمخانه. این اصول هم از این جهت بود که وقت خارج شدن از حمام، کم کم از فضای گرم به بیرون برسن تا حمامشون با عافیت و صحت همراه باشه و یه وقت سرما نخورن!

جالبه بدونید که نشونه‌ی دایر بودن حمام، آویزون بودن یک ریسه از لنگ‌های تمیز به دیوار حمام بوده.
مراسم‌ها و آداب و مناسک زیادی هم توی حمام‌ها اجرا می‌شده و هرازچندگاهی هم قصه‌های عجیب و غریبی از دیده شدن جن و پری توی یک گرمابه، سر زبون‌ها می‌افتاده که خب، کار عادی و روتینی مثل حمام رفتن رو جالب نگه می‌داشته! اگر باور داشتن به جن و پری رو پشت سر بذاریم، گرمابه‌ها تاثیرشون رو روی زندگی امروز ما گذاشته‌ان. مثلا اصطلاح «قُرُق کردن» از اینجا می‌آد که شلوغ‌ترین زمان حمام‌ها، دو، سه روز مونده به عید نوروز، قبل از ماه رمضون و حمام‌های عروسی و دامادی بوده که در اون زمان‌ها، خانواده‌های اعیون حمام رو دربست در اختیار می‌گرفتن یا به قولی، قرق می‌کردن.

اگر فرصتش پیش بیاد و بتونید با حمامچی گرمابه‌ی شادکامیان صحبت کنید، حتما اطلاعات بامزه‌ی دیگه‌ای هم می‌تونه در اختیارتون بذاره؛ مثل اینکه از خوراکی‌های معمول برای زمان قبل از حموم، انار آب‌لمبو بوده!

ایستگاه ششم: مسجد اردبیلی‌ها

آدرس مسجد اردبیلی‌های مقیم مرکز: وسط خیابون چاله حصار

«مسجد اردبیلی‌ها» که نام قدیمش، مسجد چاله حصار بوده، یکی از ۲۸ مسجد سنگلج هست.

این مسجد در سال ۱۱۸۵ شمسی، یعنی بیش از ۲۰۰ سال پیش ساخته میشه.زمانی که سنگلج از رونق افتاد، این مسجد هم مخروبه شد اما در سال ۱۳۲۷ اردبیلی‌های مقیم تهران جمع شدن و هزینه‌ی بازسازی این مسجد رو تقبل کردن. استاد حسین لرزاده که ساختمون بسیار زیبای منزل ایشون به همراه پارکی به نام خودشون در محله‌ی بهار هست، معماری این مسجد رو بر عهده داشتن.

از اینجا به بعد هست که مسجد چاله‌ حصار، به مسجد اردبیلی‌ها معروف می‌شه.از مراسم‌های به‌خصوصی که در این مسجد انجام می‌شه، مراسم «طشت گذاری» هست که پیش از دهه‌ی اول محرم، برای آماده شدن برای عزاداری انجام می‌شه.

سخن آخر…

هر بار گشت‌وگذار در محله‌های طهران قدیم، پرده از یک سری دیدنی‌های نامکشوف برمی‌داره. مهم نیست که یک مغازه‌ی نقلی بامزه پیدا می‌کنید یا یک عمارت قاجاری خاک‌خورده، مهم اینه که خودتون به عنوان یک کاوشگر، دست به کشفش می‌زنید. با پیاده‌گردی و عادت دادن چشم و ذهن به دیدن جزئیات و مزه‌مزه کردن این کشفیات کوچک، زندگی در شهری مثل تهران که به صورت روزانه با هزار و یک مشکل و چالش روبروست، آسون‌تر و کمی، فقط کمی لذت‌بخش‌تر می‌شه.

شبکه‌ پیاده

پیاده، یک رسانه‌ی شهری و برای تهرانه؛ به این معنی که از اتفاق‌های شهر، فضاها و مغازه‌ها، تاریخچه و اخبار پایتخت صحبت می‌کنه و در تلاشه پیوند بین شهر با شهروندان رو قوی‌تر کنه.

نظرتون چی بود؟

Your email address will not be published.

تازه ترین گزارش ها

بهار در شیب‌های سهروردی

بزنیم به دل سهروردی که کوچه‌‌خیابون‌های پر شیب و خونه‌های دو‌سه‌طبقه‌ی ویلایی و اغذیه‌فروشی‌های نوستالژیکش ما