مسیر پیاده‌گردی فخرآباد تا سرچشمه

سردرهای قاجاری خیابان صفی علیشاه

تهران به قدری لبریز از جاذبه‌های ندیده و نشناخته‌ست که اگر روزها و هفته ها در محلات مختلف پیاده‌گردی کنید و با نگاه تیزبین به جزئیات توجه کنید، توی پرسه‌های بعدی هم دوباره و دوباره بتونه میخکوبتون کنه و زیبایی ها و جزئیاتی رو بهتون نشون بده که از چشمتون دور مونده.

این زیبایی و سِحر تهران توی نوروز، چند برابر هم می‌شه؛ چرا که خلوتی و هوای خوب، بهمون اجازه می‌ده از شهر بیشتر لذت ببریم.

آرامش شهر، درخت‌هایی که تازه از خواب طولانی زمستون بیدار شده‌ان و با برگ‌های سبز روشن و جوونه‌های تر و تازه‌شون هزار برابر زیباتر به نظر می‌رسن، هوای لطیف بهاری و اون خلوتی که تنها در این وقت از سال قابل مشاهده‌ست، فرصت درنگ و مکث و توجه بیشتری رو به آدم می‌ده.

یه نقل قول معروف هم بین اهالی تهران هست که توی عید، تهران از همه جا دیدنی‌تره و الحق و الانصاف هم که همینطوره.

پس ما هم این فرصت رو مغتنم شمردیم و برای اولین پیاده‌گردی امسال، مسیری رو در خیابون‌های شهر کشیدیم که پر از جزئیات خیره‌کننده و جادوی تهران از دوران قاجار و پهلوی اوله.

محله‌ی فخرآباد از شمال به خیابون انقلاب، از جنوب به خیابون ژاله (مجاهدین اسلام کنونی) از شرق به خبابون شهباز (هفده شهریور کنونی) و از غرب به خیابون ابن سینا محدود می‌شه.

اواخر دوره‌ی سلطنت محمد شاه قاجار که جمعیت تهران رو به افزایش می‌رفت، طرح توسعه‌ی شهر مطرح شد و تهران از چهار طرف گسترش پیدا کرد و در شمال تهران محله‌ای به نام محله‌ی دولت شکل گرفت. این اسم هم از اونجایی اومد که اعیان و اشراف اون زمان، خونه‌باغ‌هاشون رو در این محله ساختن و در اینجا ساکن شدن.

محله‌ی فخرآباد هم بخشی از محله‌ی دولت و دروازه شمیران بود که اولین مسیر ما هم از دل همینجا شروع می‌شه…


اما برای قوت راه…

اگر دارید از پنجم فروردین به بعد پیاده‌گردی رو تجربه می‌کنید، توشه‌ و تعذیه‌ی این مسیر رو می‌تونید از انبار پنیر تهیه کنید. انبار پنیر در پیاده‌گردی نوروز امسال همراه پیاده‌ست و در واقع فروشگاه محصولات خاص کالینه که در در مجتمع آ.اس.پ پلاک ۴۴ قرار داره.

انبار پنیر به تازگی سه مدل ساندویچ آورده که همگی با محصولات خودش ساخته شده. از ژامبون گرفته تا سس و پنیر که توش استادن. می‌تونید قبل از آغاز پیاده‌گردی و در خلوتی روزهای عید، سری به فروشگاه انبار پنیر در آ.اس.پ بزنید، ساندویچتون رو بخرید و بعد راهی بشید.


اطلاعات کلی مسیر:


ایستگاه اول؛ مسجد فخرالدوله:

نشونی: خیابان شهید مشکی، کوچه‌ی مسجد فخرآباد

از اون جایی که نقطه‌ی آغاز این مسیر خیلی نزدیک به متروی دروازه شمرونه، شاید دوست داشته باشید با مترو خودتون رو به مبدا برسونید.

الان فقط کافیه که کوچه‌ی مسجد فخرآباد و بعد، خود «مسجد فخرآباد» رو پیدا کنید که سوای هرچیز، معماری زیبا و چشم‌نوازی داره و سرک کشیدن به داخلش می‌تونه براتون جالب باشه..

معماری این مسجد زیبا رو «نیکولای مارکوف»، معمار معروف روسی که بناهای بی نظیری مثل دبیرستان البرز، زندان قصر و مدرسه ژاندارک رو طراحی کرده، انجام داده.

این مسجد بعد از دختر مظفرالدین شاه و عروس خانواده‌ی امین‌الدوله، یعنی خانوم «فخرالدوله» نامگذاری شده که از زنان تاثیرگذار و خَیِّر دوره‌ی قاجار و موسس اولین موسسه‌ی تاکسیرانی در تهران بوده و مشهوره که رضاشاه درباره‌ی ایشون گفته: «قاجاریه یک مرد و نیم داشت؛ مردش فخرالدوله، و نیم‌مردش اقامحمدخان بود!»

ایستگاه دوم؛ پارک امین‌الدوله:

نشونی: خیابان شهید مشکی، نرسیده به خیابان ابن سینا، خیابان پارک امین‌الدوله

حالا کوچه‌ی مسجد رو که تا خود خیابون شهید مٌشکی برید، درست سمت راستتون یه در چوبی بزرگ و فرسوده می‌بینید که بازه و داخلش یک کوچه‌ست. الان شما در مقابل اولین پارک تهران ایستاده‌اید.

همین در‌ چوبی قدیمی تنها بازمونده از «پارک امین الدوله»، یعنی اولین پارک تهرانه که الان البته به غیر از نام و خاطره‌اش، رنگ و نشون دیگه‌ای از پارک بودن و سرسبزی به رو نداره.

حالا جالبه بدونید این اسم از کجا اومده.

امین‌الدوله از همراهان ناصرالدین شاه در سفرهاش به فرنگ بود و در همین سفرها با دیدن پارک‌های غربی، ایده‌ی ساخت پارک شخصی خودش به ذهنش رسید.

این پارک در سال ۱۲۵۲ با مساحت ۵۰ هزار مترمربع ساخته شد و کلمه‌ی «پارک» از همینجا وارد دایره‌ی واژگان ایرانی‌ها شد. اما این پارک عمومی نبود و برای برگزاری مراسم‌های شخصی ازش استفاده می‌شد.

شاید بد نباشه وصف این پارک رو از زبان معیر الممالک براتون بگیم:

«علیخان امین‌الدوله در محل فخرآباد کنونی، پارک بسیار وسیع و مصفایی احداث کرد. در یک قسمت آن دریاچه‌ای ساخته بود که چند فواره داشت و مرغابی‌ها در آن شنا می‌کردند. چند قایق بسیار خوب در آن همیشه برای تفرج آماده بود و گلخانه‌، آلاچیق، حوض و گلکاری‌های زیبا نیز شکوه باغ را تکمیل می‌کرد.»

عکس قدیمی از اولین پارک تهران، پارک امین‌الدوله
عکس قدیمی از اولین پارک تهران، پارک امین‌الدوله

و جالبه بگیم که امین الدوله نوعی از گیاه یاس رو برای کاشتن داخل پارک خودش از اروپا آورد که برای همیشه به اسم خودش یعنی «پیچ امین الدوله» موندگار شد.

حالا که بهارِ زیبا از راه رسیده، می‌تونید یک نمونه‌ از پیچ امین‌الدوله رو داخل کوچه‌ی مسجد فخرآباد ببینید که روی یک سردر قدیمی و ارزشمند جا خوش کرده و گویی داره ازش محافظت می‌کنه.

ایستگاه سوم؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شماره‌ی ۱۸:

نشونی: خیابون شهید مشکی، نبش کوچه‌ی سیزدهم

حالا سمت راست خیابون اگر کمی سر بچرخونید، لوگوی آشنایی به چشمتون می‌خوره… پرنده‌ای نورس که داره بال‌هاش رو باز می‌کنه تا آماده‌ی پرواز بشه: یعنی همون لوگوی خاطره‌انگیز و زیبای «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان».

کانون از ابتدای تاسیسش در سال ۱۳۴۴ قرار بود توی هر نقطه و مکان و محله‌ای که هست، امکانات کاملا برابری برای بچه‌ها فراهم کنه؛ فرقی نمی‌کرد شما به کانون نیاوران سر بزنی یا دروازه غار. کانون قرار بود جزیره‌ی برابری و محلی برای بال و پر باز کردن بچه‌ها و نوجوانان ایران باشه و حقیقتا هم تا زمانی که قوت و جهت اولیه‌ی خودش رو داشت، به این رسالت پایبند بود و افرادی مثل عباس کیارستمی، حسین علیزاده و امیر نادری رو در دامان خودش پرورش داد.

در هر کدوم از مراکز کانون، می‌شد معماری خلاقانه‌ای رو دید که از کاربری اون ساختمون الهام گرفته. همونطور که کانون جایی بود برای رشد و خلاقیت، طراحی خلاق مرکز شماره ۱۸، با اون پله‌های نمایان و بیرون زده، و حجم‌های منقطع عقب-جلو اومده و پنجره‌های متعدد در سطوح مختلف، سعی کرده تا معماری خلاقی رو برای این بنا به وجود بیاره.

ایستگاه‌ چهارم: خانه‌ی نیکنام:

نشونی: خیابان مشکی، بعد از خیابان افراز کلهر

در مسیر حرکتتون مدام حواستون به ساختمون‌های اطراف باشه، مثلا بنای زیبای دوره قاجار که حالا ساختمون اداره‌ی برق منطقه‌ست، یا حتی جذاب‌تر، «خانه‌ی نیکنام» که یکی از شاهکارهای معماری مدرن فخرآباد و بلکه کل تهرانه. مالک این بنای زیبا، تیمسار دریاداری بوده و خیلی جالبه که تا امروز، تابلویی بالای در خونه قرار داره که طرحی از یک کشتی روش حک شده!

به نظر می‌رسه که معمار این خونه، آقای وارطان هوانسیان، از پیشروترین معماران مدرن ایران بوده.

ایستگاه پنجم؛ عمارت خیابان رحمانی‌پور

نشونی: خیابان مجاهدین اسلام، خیابان شهید محمود رحمانی‌پور

دیگه به منتهی‌الیه شرقی خیابون فخرآباد رسیدیم. خیابون شمالی-جنوبی «زرین خامه» رو بگیرید بیایید پایین تا به خیابون ژاله (مجاهدین اسلام کنونی) برسید. خیابون رحمانی‌پور رو پیدا کنید و به عمارت زیبای واقع در ابتدای این خیابون نظر کنید. ساختمونی که به گفته‌ی رهگذران، ۱۰۰ سال سن رو شیرین داره.

این ساختمون که باز هم به گفته‌ی اهالی محله قراره موزه بشه، بازسازی شده و جزئیات دیدنی و جذاب زیادی درش به چشم می‌خوره. از پنجره‌های کرکره‌دار بگیر تا آجرکاری متفاوت بنا که با جزئیاتش آدم رو شگفت‌زده می‌کنه. چند دقیقه‌ای رو صرف تماشای جزئیات این ساختمون بکنید…

ایستگاه ششم؛ سرای موسیقی نکیسا:

نشونی: چهارراه فخرآباد (تقاطع خیابان قائن با خیابان ابن سینا)

خیابون ژاله رو به انتها برسونید و برسید به ابن سینا. اینجای مسیر رو لازمه یک کمی برگردید بالا؛ اما راسته‌ی سازفروشی‌های بهارستان و ساختمون‌های باقدمت این خیابون، حسابی سرتون رو گرم می‌کنه و نمی‌ذاره حوصله‌تون برای لحظه‌ای سر بره.

همینطور که چشم بچرخونید، مغازه‌های فروش و تعمیر ساز رو می‌بینید. اینجا یکی از اصلی‌ترین و قدیمی‌ترین راسته‌های فروش ساز در تهرانه و بهشت کوچکی برای عاشقان موسیقی و ساز محسوب می‌شه. یه نمونه‌ی زیبا از مغازه‌های قدیمی این حوالی، سرای موسیقی نکیسا قرار داره که  که شکل و شمایل یک دکان قدیمی سازفروشی رو تمام و کمال حفظ کرده؛ از تایپوگرافی تابلوی مغازه بگیر تا نحوه‌ی چیدمان سازها و آویزون کردنشون از سقف. خود آقای فروزان، صاحب مغازه هم در مغازه حاضره و پذیرای پیاده‌گردهای علاقمند به آوا و نوا.

اگر خوش شانس باشید، ممکنه حین عبور از این راستهِ صدای نواختن ساز  هم به گوشتون بخوره و انرژی مضاعفی واسه ادامه مسیر بگیرید. به راستی که ترکیب هوای بهاری و موسیقی ایرانی دلنواز و روح‌بخشه.

ایستگاه هفتم؛ نان و شیرینی تهران:

نشونی: خیابان بهارستان، بالاتر از دانشسرا

حالا از دکان سازفروشی، به اون طرف خیابون نظر کنید تا یکی از قدیمی‌ترین قنادی‌های تهران، یعنی «نان و شیرینی تهران» رو ببینید که از سال ۱۳۰۲، یعنی دقیقا صد سال پیش کارش رو شروع کرده و به معنای واقعی کلمه می‌تونه بگه با بیش از یک قرن سابقه!

مرحوم حاج اصغر امیریاوری، در سال ۱۳۰۲ قنادی تهران رو به عنوان نوزدهمین نون‌پزی تهران با تولید شیرینی‌هایی مثل پادرازی، نون قندی و نون زنجبیلی شروع می‌کنه. بعد از اینکه کارشون رونق می‌گیره، قنادی تهران از کارگاهی کوچک با چند نفر شیرینی‌پز تبدیل می‌شه به یک قنادی نامدار با چندین شعبه که در طی سال‌ها، با وجود همه‌ی بالا و پایین‌ها سرپا مونده.

ایستگاه هشتم؛ دفتر مجله‌ی صبح امروز:

نشونی: خیابان بهارستان، بین گلریز و معلمی

یه کوچولو دیگه خیابون ابن سینا رو به سمت شمال ادامه بدید. سمت غربی خیابون باشید تا کاشی فیروزه‌ای که روش نوشته شده «مجله‌ی صبح امروز» رو از دست ندید.

اگر خوش شانس باشید و درب ساختمون باز باشه، می‌تونید سر و گوشی آب بدید و بنای بی‌نظیر داخل چاپخونه رو ببینید؛ ساختمونی آبی رنگ با گچبری‌های سفید که درسته گرد زمان روش نشسته و بلا استفاده افتاده، اما شکوه و‌ زیبایی‌اش هنوز هم خیره کننده‌ست. تصور کنید اگر اینجا می‌تونست تبدیل به یه مرکز فرهنگی درجه یک بشه….

ایستگاه نهم؛ میوه‌فروشی و ساختمان قاجاری پلاک ۲

نشونی: خیابان بهارستان، کوچه‌ی حاج علیرضایی

مسیر رو به سمت شمال ادامه بدید. حین حرکت باید مدام سر به هوا باشید تا خونه هایی که لااقل ۸۰ سالی عمر دارن رو از دست ندید.

نبش کوچه‌ی «حاج علیرضایی»، میوه‌فروشی کوچک و بامزه‌ای به چشمتون می‌خوره که درست بالای سرش یه خونه‌ی قدیمی قاجاری جا خوش کرده. از ظاهر مرتب و تمیز این خونه برمی‌آد برخلاف خیلی از خونه‌ها و ساختمون‌های ارزشمند توی مسیر که مورد بی‌مهری واقع شده‌ان، صاحب اهل دل و باتوجهی داره که قدر و قیمتش رو می‌دونه.

ایستگاه دهم؛ خانقاه صفی علیشاه:

نشونی: خیابان جمهوری، خیابان صفی علیشاه، کوچه‌ی مصباح

حالا اگر از یکی از کوچه‌های خیابون بهارستان، مثلا کوچه‌ی دانشسرا به طرف شرق بریم، به خیابون صفی علیشاه می‌رسیم که نام خودش رو از یکی از مشهورترین و بزرگ‌ترین مشایخ تصوف ایران یعنی «میرزا حسن اصفهانی» که ملقب به صفی علیشاه بوده، می‌گیره.

صفی علیشاه ابتدا در محله‌ی پامنار تهران ساکن بود، اما روز به روز به تعداد مریدانش در تهران اضافه می‌شد، تا اینکه یک روز، تنی از مریدان شیخ که از ملاکان و ثروتمندان تهران بود، زمین وسیعی رو به شیخ واگذار کرد و در همین زمین هم بود که ساختمون و خانقاهی ساخته شد و این مکان شد مکان ثابتی برای اجتماع صفی علیشاه و دوستداران و مریدانش. و حالا جالبه که آرامگاه شیخ هم در همین فضا واقع شده.

از بیرون می‌تونید گنبد و آینه‌کاری و نمای کلی این ساختمون زیبا رو ببینید و شاید اگر خوش شانس باشید و برای مناسبت یا مناسک خاصی درب خانقاه باز باشه، بتونید واردش بشید و از نزدیک فضا رو تماشا کنید.

ایستگاه یازدهم؛ محله‌ی سرچشمه و بازارچه‌ی ماهی‌فروشان

نشونی: خیابان مصطفی خمینی، پایین‌تر از میدان بهارستان

خسته که نشدید؟ بیایید میدون رو رد کنیم و مسیر رو به سمت جنوب ادامه بدیم. می‌شه کوچه به کوچه‌ی این محله رو گشت و خسته نشد، ولی خب مدیریت انرژی هم از اون نکات مهم حین پیاده‌گردیه!

دیگه باید وارد محله‌ی سرچشمه شده باشید؛ محله‌ای که به خاطر چشمه‌های پرآبی که از قدیم و ندیم داشته، به این اسم شهره شده و اصلا به خاطر وجود همین چشمه‌ها و جوی‌های آب بوده که اولین ایستگاه آتش‌نشانی ایران اینجا دایر می‌شه.

حالا همین محله، یکی از راسته‌های جالب شهر برای خرید هم هست؛ یعنی راسته‌ی ماهی‌فروشان سرچشمه.

بازارچه‌ی ماهی‌فروشان سرچشمه
ماهی‌فروشی سید در محله‌ی سرچشمه

اینجا می‌تونید ماهی دودی، میگو، ماهی شور و خلاصه انواع و اقسام ماهی‌های جنوب و شمال رو پیدا کنید که البته پیشنهاد ما برای خرید باکیفیت و قیمت مناسب، «ماهی‌سرای سید» است و دیگر هیچ!

بوی ماهی، داد و بیداد تبلیغات کاسب‌ها و صحنه‌ی پاک کردن تند و فرزِ ماهی‌ها، همه و همه ویژگی‌های خاص این محله رو می‌سازه.

ایستگاه دوازدهم؛ آشپزخانه‌ی سنتی و آش‌فروشی سرچشمه

نشونی: تقاطع خیابان مصطفی خمینی و امیرکبیر

همینطور که مسیر رو به سمت جنوب ادامه می‌دید و از جلوی مغازه‌های ماهی‌فروشی عبور می‌کنید، حواستون به یک مغازه‌ی نقلی باشه که یه وقت ردش نکنید؛ این مغازه، آش‌فروشی سرچشمه‌ست که رنگ سبز به لولاهای در و پنجره اش خورده و روی شیشه اش نوشته تاسیس ۱۳۱۴.

صاحب این مغازه، آقایی هست به اسم فریدون سلطان محمدی. شغل پدر آقا فریدون آشپزی بوده و ایشون مغازه‌ای در بازار داشتن که در اون آش و حلیم و کباب می‌پختن. فریدون خان هم مثل خیلی از جوون‌های نسل قدیم، راه پدر رو ادامه داده تا به امروز!

اگر از ما می‌شنوید، یکی از صندلی‌های چوبی دکان رو انتخاب کنید، یه کاسه آش شله قلمکار بگیرید و دل بدید به صحبت‌ها و خاطراتی که از دهه‌ها کاسبی توی یکی از قدیمی‌ترین محلات تهران، در ذهن مونده.


در این مسیر، گفتنی‌ها کم نبود و دیدنی‌ها نیز هم. وقتی این مسیر رو در کنار دوستانتون طی می‌کنید، از گشت زدن در کوچه و پس‌کوچه‌ها غافل نشید. همینطور، جالبه که وقتی برخی افراد ساکن در محله شما رو می‌بینن که به بناها و مغازه‌های قدیمی علاقه نشون می‌دید و ازشون عکس برمی‌دارید، خودشون سر صحبت رو با شما باز می‌کنن و روایت‌ها و دانستنی‌های شفاهی از اون محله رو براتون تعریف می‌کنن که این خودش پیمودن این مسیر رو چندین برابر لذت‌بخش می‌کنه.

راستی! می‌تونید هر عکسی که از این مسیر گرفتید رو با هشتگ #نوروزباپیاده و منشن @peeyade در صفحه اینستاگرامتون بازنشر کنید.

شبکه‌ پیاده

پیاده، یک رسانه‌ی شهری و برای تهرانه؛ به این معنی که از اتفاق‌های شهر، فضاها و مغازه‌ها، تاریخچه و اخبار پایتخت صحبت می‌کنه و در تلاشه پیوند بین شهر با شهروندان رو قوی‌تر کنه.

نظرتون چی بود؟

Your email address will not be published.

تازه ترین گزارش ها

کافه آندورا

آندورا برای خیلی از تهرانگردها و دانشجوهای شهر، یک اسم آشنا و یادآور خاطرات خوشه؛ حالا

خانه‌ی کا

خانه‌ی کا یک شوروم چشم نواز و خوش حس‌وحاله که میزبان کارهای طراحان و تولیدکننده‌های خلاق