گفتیم حالا که این روزها هوا تمیزه و خنکای بهار تو شهر پیچیده و خیابونها خلوتتره، سری به سهروردی بزنیم؛ و راستهی این خیابون رو از سیدخندان تا بهار شیراز با محلههای پیرامونش بگردیم؛ میدونهای نیلوفر و باغ صبا و سهروردی جنوبی. این خیابون و خونههاش و مغازه و ساندویچیهاش، برای خیلی از ما مکان خاطرهسازی بوده، خیلی نیازی نیست به عقب برگردیم، کافیه سری به همین ۱۰ یا ۱۵ سال پیش بزنیم تا ببینیم سهروردی چقدر هویت محلی داشته و تقریبا تمام ساکنین اونموقعش خاطرههای یکسانی از زندگی کردن، تفریحها و حتی پاتوقهاشون توی دل این محله و حوالیش داشتن. پس بزنیم به دل سهروردی که کوچهخیابونهای پر شیب و خونههای دوسهطبقهی ویلایی و اغذیهفروشیهای نوستالژیکش ما رو به خودشون میخونن…
اما اول بریم سراغ حامی فستیوال دست در دست شهر…
در پیادهگردی نوروز ۱۴۰۳، «درسا» در مسیر توسعهی سبک زندگی آینده، همراه پیاده خواهد بود. درسا در کمپین نوروزی بزم دال امکان تجربهی یک روایت نوستالژیک مدرن رو برای ما فراهم میکنه؛ با محصولاتی که همزمان ریشه در زیبایی عناصر ایرانی و جادوی فانتزی دارن، تا سری به حال و هوای نوروز بزنیم…
درسا هم مثل ما، به لذتبردن از مسیر معتقده و توی این بزم بهاری، با کیف و کفشهای راحت و خوشدست و خوشپا، اسباب پیادهگردی ما رو فراهم کرده.
در مسیر «بهار در شیبهای سهروردی» کفش اسنیکر (Sneakers) زنانه از درسا همراه و همقدم پیادهگردی ما بود.
محدودهی مسیر: خیابان سهروردی جنوبی و شمالی
مدت زمان: ۱ تا ۲ ساعت
دسترسی معلولین: به سختی.
امکان رکاب زدن در مسیر: وجود دارد
ایستگاه اول: موزهی رضا عباسی
نشانی: سهروردی شمالی، کوچهی موزه، نبش خیان شریعتی
همین اول مسیر وقتی از زیر پل سیدخندان سرازیر میشیم به سمت پایین و میپیچیم توی کوچهی موزه. سر خیابون شریعتی اول تابلو تایپوگرافی ساختمون موزه رو پشت برگهای درختها میبینیم. همه چی از این طرح مرتضی ممیز، پدر گرافیک نوین ایران شروع میشه که سال ۱۳۵۵ اختصاصی برای همین موزه طراحی شده. اینجا به اسم رضا عباسی، یکی از نقاشهای نامدار دورهی صفوی نامگذاری شده. این موزه سال ۱۳۵۶ افتتاح شد و با گشتوگذار در اونجا میتونیم مروری به تاریخ دوران پیش از اسلام تا قاجاری ایران داشته باشیم. تنوع زیاد آثار اینجا باعث شده اسم موزه ایران باستان کوچیک رو بهش بدن و با گشتن توی تالارهاش میشه آثار هنری و خطاطی و نگارگری رو هم دید.
ایستگاه دوم: مجتمع خرید اندیشه
نشونی: تقاطع خیابان قندی و سهروردی شمالی
این ایستگاه از نقاط کلیدی سهروردی شمالیه؛ یکی از پاساژهای نسبتا قدیمی و پررونق تهران پاساژ اندیشهست که کنار تقاطع میدون پالیزی و خیابونای شلوغش نشسته، نوارهای رنگی نمای این مجتمع تجاری باعث میشه سریع پیداش کنیم. این نوع از نماپردازی ساختمون میتونه بمون بگه که ربطی به نماهای ترکیبی و ساختمونای التقاطی پایتخت توی دههي ۸۰ داره، روزایی که کمکم انگار ساختمونا و الگوی زندگی توی شهر هم داشت جوون میشد؛ اون روزا که پاساژگردی داشت به یکی از تفریحات متداول تبدیل میشد و برای این کار کجا بهتر بود از مجتمع اندیشه، دقیقا کنار پارک و آبمیوهفروشیهای میدون پالیزی! البته که این پاساژ هنوزم رونق داره و مغازههاش از پاستیل و شکلات گرفته تا بوتیک و لوازم خونگی رو برای فروش عرضه میکنن.
ایستگاه سوم: آبمیوهی پالیز و پارک اندیشه
نشونی: سهروردی شمالی، میدان پالیزی
ایستگاه بعدی همینجاست. میدون پالیزی از آیکونیکترین نقطههای سهروردیه، جایی که آبمیوهفروشیها و زاپاتاییهاش شهرتی ملیجهانی دارن! پس یه کم پا سست میکنیم، خودمون رو به یه معجون خوشمزه مهمون میکنیم و یهکم بافت محلی و رفتوآمد مردم سهروردی رو تماشا میکنیم.
ایستگاه چهارم: خانهی شایان از آثار کامران شاهینفر
نشونی: سهروردی شمالی، خیابان ابن یمین
محلهگردی ما داره شروع میشه! وارد خیابون ابنیمین میشیم، اینجا ارتفاع خیلی از ساختمونها هنوز به قالب آپارتمانسازی مرسوم شهر در نیومده، هنوز هم میتونیم خونههای دو یا سه طبقهی حیاطدار رو ببینیم که از حیاط خیلیهاشون برگهای پهن و میوههای خوشرنگ نارنج یا قدو بالای سرو به چشم میخورن. اما یکی از این خونهها خیلی دلبرانه کنار خیابون و سر نبش کوچه خوش نشسته، «خونهی شایان». خونهای با آجر لعاب سبز رنگ که از مصالح مرسومی بوده که توی دورهی پهلوی دوم تازه باب میشه. این ساختمون که دفتر معماری آرشیتکت کامران شاهینفر طراحی و ساختش رو به عهده داشته، سال ۱۳۴۷ ساخته میشه و از شاخصترین نمونههای استفاده از این نوع پرداخت مصالحه. اینجا تازه اول مسیره و اگه توی هرکدوم این کوچهها بچرخیم میتونیم بازهم از زیبایی معماری خونهها لذت ببریم، پس پیش به سوی ایستگاه بعدی!
ایستگاه پنجم: خانهای با سنگ سفید و بافت محلهی آپادانا (خرمشهر)
نشونی: خیابان عربعلی، کوچهی ۱۱م
راهمون رو به سمت میدونهای چندگانهی نیلوفر پیدا میکنیم، شبکهای از میدونهای محلی که فضای سبزی با خونههای دورشون رو شکل میدن. خیلی از بزرگسالهای الان و بچهمحلهای سهروردی سالهای دبیرستانشون رو توی این میدونها دور هم پاتوق کردن و با رفقا دیدار داشتن. اینجا محلهی آرومیه، آروم مثل اون خونهی فاخری که با سنگهای سفید عمودی برش خورده سر کوچهی ۱۱م دوتا نبش رو گرفته. انگار یه پارچهی سفیدررنگ رو انداخته باشن روی این ساختمون و با نهایت دقت و ظرافت جاهای لازم رو چین داده باشن و بعدش بین این چینها بازشوها و دستاندازها و ورودیها رو تعریف کرده باشن؛ چند دقیقهای رو اینجا میمونیم و کنجهای این بنای صدفی رو میکاویم.
ایستگاه ششم: دو مغازهی محلی ساندویچ فریدون و بوتیک پاکوچولو
نشونی: خیابان اشراقی و در ادامه خیابان خرمشهر
ادامهی مسیر ما رو دعوت میکنه تا چندتایی مغازهی محلی و هنوز پابرجا رو پیدا کنیم. بین ساندویچی و زاپاتاییهای معروف سهروردی، ساندویچ فریدون یا همون فریکثیف یه چیز دیگهست. شاید اصلا برامون فرقی نکنه چه ساعتی از روزه و دلمون بخواد یه بندری اصیل بزنیم بر بدن؛ بعدشم راه بیفتیم داخل خیابون خرمشهر و جلوی ویترین بوتیک پاکوچولو یهکم لباسای تازه چیده شده رو دید بزنیم؛ این روزا کم پیدا میشه مغازههای محلیای که هنوز به فعالیت خودشون ادامه بدن و توی زنجیرهی بههمپیوستهی فروشگاههای بزرگ و برندهایی با شعبههای متنوع گم نشده باشن.
ایستگاه هفتم: شرکت کارتوگرافی چاپ تهران نقشه
نشونی: تقاطع زینالی غربی با سهروردی شمالی
دوباره خودمون رو میرسونیم به راستهی سهروردی یا همون خیابون فرح پیشین. همینطور که پشت چراغقرمز یکی از تقاطعها وایسادیم، یه تابلو از دور بهمون چشمک میزنه. روی این تابلو نوشته شرکت کارتوگرافی و چاپ «تهران نقشه»، تأسیس ۱۳۵۰. احتمالاً خیلیهامون تا حالا انقدر از نزدیک یه کارتوگرافی چاپ رو توی دل شهر پیدا نکرده باشه، اینجا یه کسبوکار خونوادگیه که سرهنگ جمالپور راه میندازه و بعد اون نسلهای بعدی راهش رو ادامهش میدن، این روزها هنوزم فعاله، کار چاپ نقشه و چاپ آفست انجام میده و ماشینهای چاپخونه هنوز به راهن.
ایستگاه هشتم: بافت محلهی اندیشه
نشونی: در امتداد زینالی شرقی، خیابان اندیشه
دیگه نوبت محلهگردی حوالی شیبهای نفسگیر سهروردی رسیده، البته اینکه که از بالای این خیابونا وارد شیم یا شیبها رو به بالا گز کنیم، انتخاب خودمونه. ولی وقتی به سطح صاف بالای شیبها برسیم همه چی دیگه رنگ و بوی حضور توی یه محلهی دیگه رو گرفته، جایی حوالی خیابونای اندیشه. اینجا چندتایی هتل و مهمانپذیر میبینیم و مغازههای محلی مثل میوهفروشی و آرایشگاهها و مدرسههای کوچیک. آرامش اینجا برقراره و هر کاربریای مهرهای برای حفظ و شکل دادن محلهای بین سهروردی و شریعتی و بهشتیه.
ایستگاه نهم: سالن غذاخوری دهباشیان
نشونی: بعد از تقاطع سهروردی و مطهری
شاید بعد از یه شیبنوردی و محلهگردی اساسی نیاز باشه یه سوختگیری داشته باشیم؛ بالاخره که نمیشه از سالن غذاخوری دهباشیان و باقالیپلو با گردنهای معروفش گذشت. این خیابون برای ما آوازهی خیلی از اغذیهفروشیهای درجه یک تهران رو داره، از پشت شیشه و پردههای توری اینجا میشه صندلیهای پشت گرد چوبی رو دید. چنین شمایلی، با فونت قرمز روی تابلوی آبی، با تأکیدش روی سالنغذاخوری و نه رستوران بودن، احتمالاً تجربهی خوبی رو برامون رقم میزنه.
ایستگاه دهم: تماشاخونهی ملک
نشونی: سهروردی جنوبی، خیابان اقلیمی، خیابان ملک
دیگه ایستگاه آخره، جایی حوالی خیابون اقلیمی و دوباره کشف یه محلهی دیگه، با کوچههایی موازی هم. کوچههایی که اسمی از گلها رو دارن و توی خلوتی و آسایش تهران عید، میتونن ما رو در آغوش بکشن و به یه گردش وسط کوچهها دعوت کنن. از اینجا، از کوچهی بنفشه و بنبست همیشهبهار و کوچههای نارنج و نسترن میتونیم بریم سمت تماشاخونهي ملک. این روزا بخشی از نبض نمایشها و اجراهای شهر اینجا میتپه و میتونه انتخابهای خوبی برای دیدن یه تئاتر خوب وسط تعطیلیهای بهاری بهمون بده.
توی این دهتا ایستگاه از سهروردی و محلههاش گذشتیم، از خیابون و محلهای که برخلاف مغازههای کابینتسازی و پردهفروشیهاش، جایی آروم برای زندگیه و تا حدودی بافت یکدست خودش رو حفظ کرده. خیلی از خونوادهها سالهاست که ساکن اینجان و صدتا تار موی اینجا رو به هیچ نقطهای دیگه توی تهران نمیدن! پس سهروردی میتونه همون میزبانی باشه که توی روزای خلوتتر شهر، خیلی باوقار منتظر ماست.
راستی! میتونید هر عکسی که از این مسیر گرفتید رو با هشتگ #نوروزباپیاده و منشن @peeyade در صفحه اینستاگرامتون بازنشر کنید.
طراح مسیر: هیلدا حسنی
عکس: امیر طباطبایی
ویدیوگرافر: صمد علیزاده