نرسیده به منزل نیما یوشیج و جلوترش، سیمین و جلال، خونهی قدیمی دیگهای بنا شده که قصهاش، سازی متفاوت از اون دوتای دیگه میزنه.
اگر موقع قدم زدن در خیابون دزاشیب، وارد خیابون رمضانی بشید، تابلوی «دارالشفا قائم» رو میبینید که شما رو به سمت بنبستی با همین نام و خونهای آجری با ورودی آهنین هدایت میکنه؛ باید جای خاصی باشه که اسم کوچه هم به نامش شده؛ اصلا همین باعث شد که ما هم نتونیم از این کوچه بیتفاوت رد بشیم و در نتیجه، یابندهی این مکان خاص و عجیب بشیم.
با پرسوجو از بزرگترهای محله که در حال گذر بودند و خوندن نوشتههای روی دیوار، متوجه شدیم ظاهرا اینجا «حاج آقا حسین قنبری قائم» سکونت میکرده. طبق اون چیزی که روی تابلوی بغل در نوشته شده بود، از سال ۱۳۲۵، آقای قنبری که به «پیر مهر» هم شناخته میشده، مردم رو دربارهی مسائل مالی، بیماریها و خلاصه چالشهای زندگیشون ملاقات میکرده. روی تابلو نوشته شده که پیر مهر، هیچوقت هیچ تحفه و تعارفی از مراجعانش دریافت نمیکرده و به رایگان، این کار رو انجام میداده.
حالا وقتی گفتیم «خوندن نوشتههای روی دیوار»، منظورمون چی بود؟ با یک کم دقیق شدن روی دو دیوار این خونه، دهها و چه بسا صدها خط نوشته با مضمون طلب شفا و توسل به پیر مهر به چشم میخوره. خیلیهاشون هم مربوط به اوج شیوع ویروس کرونا بودن.
هنوز هم که هنوزه، کسانی هستند که به این خونه سر میزنن، با خودکاری که همیشه بالای در پیدا میشه، از احوال دلشون مینويسن و از پیر مهر میخوان که براشون دعای خیر و نیکی کنه.
ممکنه فکر کنیم که ساختوسازها، تغییرات کلان اجتماعی و سیاسی و جابجایی آدمها، رمقی برای محلههای قدیمی نذاشتهان؛ ولی اگه دل به دل شهر بدیم، میبینیم که چه نشونههایی از اعتقادات و آداب و آیین قدیمی، همچنان بین تک و توک درختهای بلند و کهنه و کوچههای باریک و پرشیب، به جا مونده.
نشونی دارالشفاء قائم: شریعتی، میدون قدس، خیابون دزاشیب، خیابون رمضانی، بنبست دارالشفاء قائم