/

پیاده‌گردی در حوالی خیابان سنایی

بافت معماری محله‌ی سنایی
  • نام مسیر: بیژن، لاوان و آقای هاکوپیان
  • هدف از مسیر: توجه به بافت معماری و کاربری‌های گوناگون محله‌ی سنایی
  • محدوده‌ی مسیر: خیابان سنایی و قائم مقام فراهانی
  • زمان لازم برای طی مسیر: ۱ ساعت و نیم
  • دسترسی معلولین: امکان عبور و مرور با ویلچر و عصا وجود داره

قراره کجا پیاده‌گردی کنیم؟

احتمالا شما هم مسیر سنایی، از مطهری تا کریمخان رو خوب متر کردید؛ شاید روی پله‌ی ساختمونی قدیمی نشسته باشید یا باب مکالمه‌تون با یک مغازه‌دار ارمنی باز شده باشه.

دلیل نام‌‌گذاری خیابون سنایی، به یکی از رجال سیاسی دوره‌ی سلطنت رضا پهلوی برمی‌گرده که گفته شده توی آباد کردن این منطقه‌ از شهر، نقش مهمی داشته؛ منطقه‌ای که احتمالا قبل از شروع ساخت‌و‌سازها، بخشی از محدوده‌ی باغ‌های بزرگ بهجت‌آباد بوده.

تاریخچه‌ی شکل‌گیری محله‌‌های مرکز شهر، بهمون می‌گه که شهرسازی محله‌ی سنایی بعد از نقاطی مثل بهجت‌آباد، یوسف‌آباد و امیرآباد شکل گرفته. اما چرا این بخش شهر، تا حدودی دست نخورده باقی مونده؟ 

یکی از دلیل‌های شکل‌گیری دیرهنگام محله‌ی سنایی، به مالکیت ارتش روی زمین‌های این محدوده نسبت داده می‌شه. اواخر سال‌های ۱۳۴۰، ارتش اجازه‌ی ساخت‌و‌ساز توی این زمین‌ها رو صادر می‌کنه و زمین‌ها به تعدادی از افسران و درجه‌دارها واگذار می‌شه. این گروه‌ها احتمالا اولین ساکنان محله‌ی سنایی بودن.

در سال‌های بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، به دلیل موقعیت‌یابی این محله نسبت به مرکز شهر، کم‌کم کاربری‌های اداری و فرهنگی هم بهش اضافه می‌شن. این روزها با پرسه‌زدن توی محله‌ی سنایی میشه نشونی از خیلی چیزا پیدا کرد؛ از ساختمون‌های سنگی و آجری تا اغذیه‌‌فروشی‌ها و بوتیک‌های اختصاصی. همه‌ی این‌ها، بهمون دلیل کافی برای این می‌ده که باری دیگه به سنایی برگردیم و کشف سنایی رو برنامه‌ی خودمون قرار بدیم…

ایستگاه اول: بافت مسکونی کوچه‌ی دی و کیانی

نشونی: خیابان خردمند شمالی، کوچه‌ی دی و کیانی 

از خیابون قائم‌مقام فراهانی شروع می‌کنیم؛ هیچ خیابونی فارغ از کوچه‌ها و مسیرهای کناری‌اش نیست. مثل همیشه، به مسیر مستقیم قانع نمی‌شیم و می‌پیچیم توی کوچه‌ی دی؛ کوچه‌ای که با ساختمون‌های تقریبا یک‌دستش، آرامش قشنگی داره.

ورودی‌های تونشسته‌ی نماهای شمالی داخل کوچه، به همدیگه شبیهن؛ همراه با نورگیر عمودی که بالای درهای ورودی تعریف شده و نمایی که خودش رو با ترکیبی از مصالح، پنجره‌‌ها و بالکن‌ها تعریف می‌کنه. اگه توی همین کوچه‌های دی و کیانی سرک بکشیم، می‌تونیم نمونه‌های دیگه‌ای رو هم ببینیم که این الگو رو، البته با شخصیت‌های متفاوت، تکرار کرده‌ان. یه‌جا نورگیر خونه‌ها، پروفیل‌های فلزی پیش‌ساخته داره که از نوسازی احتمالی خبر می‌دن، یکی به نظر متروک می‌آد… هر کدوم با مصالح و جزئیات خاص خودش…

چشم می‌گردونیم و ساختمون‌هایی رو می‌بینیم که هنوز قاب پنجره‌هاشون چوبیه؛ پس شاید اصالت این خونه‌ها مربوط به دهه‌های ۳۰ و ۴۰ بوده، نمایی آجری یا سیمانی داشتن و اون‌چیزی که الان داریم می‌بینیم، محصول نونوار کردن بنا با سنگ‌هاییه که اون‌روزها روی بورس بودن. در حالتی دیگه، می‌شه اون خونه‌هایی که پنجره‌های فلزی و نمای سنگ سفید دارن رو متعلق به معماری مسکونی اواخر سال‌های ۴۰ و ۵۰ پهلوی دونست که سنگ رو به‌عنوان مصالحی جدید با ظرفیت‌هایی تازه توی فرم‌ها و ترکیب‌های مختلف استفاده می‌کردن. در هر دو صورت، قاعده‌ی کلی چیدمان عناصر این ساختمون‌ها شبیه به همدیگه‌ست و اگر احیانا دم‌دم‌های ظهر از این حوالی رد بشید، صدای به هم خوردنِ کارد و چنگال، آوای رادیو و بوی لوبیا پلو با سالاد شیرازی، خبر از زندگی در بطن این ساختمون‌های قدیمی می‌ده…

ایستگاه دوم: دفتر روزنامه‌ی شوت

نشونی: خیابان قائم‌مقام فراهانی، نبش کوچه‌ی دوم

با ادامه‌ی مسیر پیاده‌گردی‌مون، از کوچه‌ی دی می‌پیچیم توی کوچه‌ی دوم تا امتداد خیابون قائم‌مقام رو بریم بالا. درست نبش کوچه‌ی دوم، دوتا ساختمونِ باهیبت، خودشون رو به ما نشون می‌دن؛ اولی یک ساختمون پنج طبقه‌ست با نمای ساده‌ی سفید و پله‌های سبز فلزی که روی بدنه‌ی نما قرار گرفته. زبون این پله‌های اکسپوز، احتمالا به امضای معماری مدرن تهران اشاره می‌کنه. 

سرمون رو که بچرخونیم به سمت راست، برِ همین کوچه، چهره‌ی متفاوت ساختمونی چندطبقه رو می‌بینیم؛ از پیاده‌روی جلوش که رد بشیم، بدنه‌ی بنا که با سنگ‌های تیره‌رنگ پوشیده شده، درست بغل دستمونه و با یه انحنا، به طبقه‌های بالایی می‌رسه که نمای سیمانی بنا رو تشکیل می‌دن. تابلوی ورودی این ساختمون، می‌گه احتمالا یکی از واحدهای اینجا، دفتر روزنامه‌ی بین‌المللی ورزشی صبح ایران با اسم «شوت» هست. وقتی سرمون رو بالا ببریم، از بین درخت‌های کنار خیابون، پنجره‌ی واحدها رو می‌بینیم که توی الگویی تکرار شونده، چرخشی نسبت به راستای بنا دارن. با دیدن ساختمون نبش کوچه‌ی دوم، می‌شه به این فکر کرد که ساختمون‌های اداری که توی دهه‌ی ۴۰ طراحی می‌شدن و توی محله‌های مختلف شهر پراکنده بودن، چه شکلی داشتن؟ شاید بشه الگویی از مدول‌های تکرارشونده رو دید که کنار هم، با تونشستگی و بیرون‌زدگی‌هاشون، حجم ساختمون رو تعریف می‌کردن و مسئول تأمین نور یکدست برای فضاها بودن.

با دیدن خونه‌ها و ساختمون‌های کوچه‌های قائم‌مقام، می‌تونیم کمی به بستر شکل‌گیری‌شون هم فکر کنیم؛ اینکه در دوره‌ی پهلوی، با توجه به اینکه سبک زندگی مردم در حال تغییر و چرخش بود، معمارها دست خودشون رو برای انتخاب مصالح بازتر دیدن و اینطور شد که گنجینه‌های معماری معاصر تهران، به تنوع و جذابیتی دراومد که می‌بینیم.

ایستگاه سوم: میدان گاگیک طومانیان

نشونی: خیابان قائم‌مقام فراهانی، میدان طومانیان

خیابون قائم‌مقام رو به طرف بالا می‌آییم و به میدون طومانیان می‌رسیم. اینجا همون میدون شعاع سابقه و از میادین اصلی محله‌ی سناییه. توی سال‌های اولیه‌ی شکل‌گیری محله، این میدون یک گود برای تخلیه‌ی زباله‌ها و محل بازی بچه‌های معدود خانواده‌های ارمنی ساکن در این محدوده بوده، حتی گاهی پیش میومده که آدم‌ها میون این زباله‌ها، تمبرهای پاکت نامه‌های همسایه‌های هندی و آمریکایی‌شون رو هم پیدا کنن و توی دنیای خودشون، تبدیل به کلکسیونر بشن! 

در سال ۱۳۹۴ اسم این میدون از «شعاع» به «گاگیک طومانیان» تغییر کرد؛ با توجه به اسم طومانیان و حضور فروشگاه هاکوپیان در ضلع دیگه‌ی میدون، شاید بد نباشه از سابقه‌ی حضور ارمنی‌ها توی این محله صحبت کنیم.

داستان از کوچ ناموفق «نرگاقت» شروع شد؛ «گاقت» به معنی مهاجرت و «نر» پیشوندی به معنی درون که در کنار هم، عبارت «مهاجرت به درون» رو شکل می‌دن.

از حوالی سال‌های ۱۳۲۰، با پیوستن ارمنستان به کشورهای شوروی، برگشتن به وطن برای ارمنی‌هایی که قرن‌ها بود توی ایران و بیشتر توی روستاها و شهرهایی دور از مرکز بودن، جذابیت پیدا کرد. در نتیجه بخش خیلی زیادی از جمعیت ارمنی‌ها همه‌چیزشون رو رها کردن و به تهران اومدن تا از اون‌جا به کشورشون برگردن؛ به‌دلایلی، نرگاقت به‌هم خورد و این گروه توی پایتخت موندنی شدن. گروهی از این مهاجرها بعدها زمین‌هایی دریافت کردن که بخشی از اون‌ها توی محله‌ی سنایی، خیابون‌های قائم‌مقام فراهانی و میرزای شیرازی (نادرشاه سابق) قرار داشت.

میدون طومانیان، شبیه به گرهی در محله‌ی سنایی عمل می‌کنه که چندتا کاربری از جنس‌های مختلف رو در خودش جا داده؛ مثلا قهوه‌ی امکان که یکی از برشته‌کاری‌های صاحب‌نام تهرانه، درست کنار پارک و آلاچیق محله و ساختمونِ سرای محله‌ و البته در چند قدمی بناهای مسکونی جا خوش کرده. همونطور که پلاک بالای آلاچیق این گواه رو می‌ده، اینجا یک «پاتوق» برای خیابون‌های اطراف و هم‌محله‌‌ای‌ها حساب می‌شه.

از اون سمت میدون، تابلوی بزرگ فروشگاه هاکوپیان مشخصه که و ما رو به سمت ایستگاه بعدی می‌بره…

ایستگاه چهارم: فروشگاه هاکوپیان

نشونی: خیابان قائم‌مقام فراهانی، میدان طومانیان

ساختمونی که فروشگاه هاکوپیان رو توی خودش جا داده، می‌تونه بهانه‌ی خوبی باشه که بریم سراغ یکی از اپیزود‌های پادکست دیالوگ‌باکس. اونجایی که احسان عبدی‌پور از سابقه‌ی زندگی کردنش توی خونه‌‌ای قدیمی و متعلق به سال‌های ۱۳۴۰ میگه و از اینکه صاحب اولیه و سازنده‌ی اصلی این خونه، آقای هاکوپیان بوده.

«سومبات هاکوپیان»، بنیان‌گذار واحد پوشاک هاکوپیان، اولین و بزرگ‌ترین طراح و تولید‌کننده‌ی صنعتی پوشاک توی ایران بود. این برند از سال ۱۳۴۹ و از دل یک کارگاه کوچیک کارش رو شروع کرد. سومبات از اواخر دهه‌ی ۴۰ با یکی از آکادمی‌های مد اروپا ارتباط برقرار کرد و نشریه‌های اون‌ها رو مرتب دریافت کرد. سال‌های اول دهه‌ی ۵۰، مدل‌های مرد برند هاکوپیان توی فستیوال مُد «برگ‌ریز» ظاهر شدن و این برند توی رشته‌ی طراحی و دوخت، رتبه‌ی اول رو کسب کرد.

بعد از انقلاب ۱۳۵۷، هاکوپیان همچنان به فعالیت خودش ادامه می‌ده و این شعبه‌ای که الان جلوش ایستاده‌ایم هم یکی از فروشگاه‌های فعال این برنده.

جالبه که چطور پلاک به پلاکِ محله‌ی سنایی، قصه‌هایی برای تعریف کردن داره!

ایستگاه پنجم: بوتیک لاوان برمکی

نشونی: خیابان قائم‌مقام فراهانی، نبش خیابان بیستم

چندمتر بالاتر، یک ساختمون سیمانی سفید با ورودی تونشسته، درچوبی و کت‌شلوارهای توی ویترین، قدم‌هامون رو آهسته می‌کنه و بهمون اشاره می‌کنه که به طرفش بریم…

تابلوی بالای مغازه، با تایپوگرافی مخصوصی اسم «لاوان» رو نوشته؛ نوشتاری که نشون می‌ده این مغازه احتمالا از دهه‌ی ۵۰ اینجا جاخوش کرده. اینجا بوتیک «لاوان برمکی» واقع شده؛ بوتیکی زنونه که حدودا ۵۲ سال پیش در همین نقطه فعالیتش رو شروع می‌کنه. درِ ورودی چوبی و کمد منبت‌کاری‌شده‌ای که داخل مغازه هست، بهمون می‌گه که شاید اینجا، از بوتیک‌های دیگه‌ی شهر متفاوت بوده. نکته‌ی دیگه‌ای که توجهمون رو جلب می‌کنه می‌تونه طبقه‌های بالای ویترین لاوان از بیرون باشه، درست همون تونشستگی‌های زاویه‌گرفته‌ای که توی ایستگاه دوم دیدیم. این‌جا شباهت‌هایی به ساختمون روزنامه‌ی شوت داره! شاید چون در اون سال‌ها، خیابون‌تازه‌ساز قائم مقام که اون زمان شاه‌عباس نام داشته، زمین‌های مناسبی برای بناهای چندطبقه‌ی اداری در اختیار سازنده‌ها می‌ذاشته. تا اینجا یه نشونی پیدا کردیم، شاید بهتره یه‌کم دیگه بگردیم و ببینیم می‌‌تونیم حوالی سنایی شواهد محکم‌تری از فعالیت طراحان مدرن اون سال‌ها پیدا کنیم یا نه؟

ایستگاه ششم: بوتیک بیژن

نشانی: سنایی، خیابان قائم‌مقام فراهانی، نبش کوچه‌ی ۲۲

بیژن پاکزاد طراح و تولیدکننده‌ی لباس‌های مردونه، عطر و ادکلنه که اسمش رو زیاد شنیدیم. اما داستان از اونجایی جالب می‌شه که می‌فهمیم آقای پاکزاد توی سال‌هایی که ایران بوده، به‌قول خودش اولین لباس‌فروشی برازنده و «غیرخرازی» کشور رو راه می‌اندازه. اسم این مغازه ظاهرا «پلنگ‌ صورتی» بوده و توی بلوار کشاورز جا داشته. اما مثل اینکه همین آدم، کمی بعدتر یه بوتیک دیگه به اسم «سسیل جی» یا «نیکولا بلازی» هم تأسیس می‌کنه؛ یه مغازه‌ی اختصاصی که پذیرای خانواده‌ی سلطنتی و افراد ثروتمند بوده. 

نظرتون چیه ساختمونی با بدنه‌ی سنگ سفید، پنجره‌های فلزی مشکی و قوس‌های تکرار شونده‌ که بر کوچه‌ای در خیابون قائم مقام واقع شده رو بی‌ربط به قصه‌ای که خوندیم ندونیم؟ این بنا که این‌روزها تبدیل به کافه شده و تقریبا دست‌نخورده باقی مونده، ظاهرا همون بوتیک لوکس بیژنه. می‌شه حدس زد پنجره‌های فلزی که از دل چندضلعی‌هایی بیرون زده‌ان، همون ویترین‌ها بودن که کالاهای مد روز رو نمایش می‌دادن. فضای داخلی هم با پلکانی چوبی، به یک نیم‌طبقه و فضای مجزا دسترسی داره. بله؛ این‌جا کاملا مختصات یه بوتیک شیک رو داره. البته از صحبت‌های قدیمی‌ترهای این محله می‌تونیم بفهمیم توی همین راسته، علاوه بر لاوان و بیژن، بوتیک قاسمی و پوست‌فروشی مادام اولیک هم شناخته شده بودن. مثل اینکه مد و فشن اون سال‌ها، سخت در جست‌وجوی محله‌ای تازه‌نفس برای به نمایش گذاشتن خودش می‌گشته!

ایستگاه هفتم: پیتزا پنتری «رِی»

نشونی: سنایی، نبش خیابان قائم‌مقام فراهانی

در اینجای مسیر، می‌تونیم دوباره به نقطه‌ی رجعتمون، یا همون میدون شعاع برگردیم. درست گوشه‌ی میدون و سر خیابون قائم مقام، پیتزا پنتری با تابلوی نه‌چندان چشم‌گیرش خونه کرده.

طعم اولین پیتزا توی ذهن خیلی از جوون‌های قدیم تهران، چیزی جز پیتزا داوود کوچه‌ی لولاگر و پیتزا پنتری نیست، که ظاهرا همیشه بین اولین پیتزاپز بودن این دوتا دعوایی برپا بوده، شاید هم حق با پنتری بوده. پنتری سه‌تا شعبه داشته، یکیش توی خیابون سنایی و دوتا دیگه توی خیابون ویلا که از نظر سبک طراحی و دکور مشابه، اما از نظر تنوع غذاها، متفاوت بودن.

تنور پنتری اول در خیابون قائم مقام داغ شد و بعد از پیش اومدن اختلافاتی بین شرکای رستوران بود که کار به شعبه زدن رسید. گفتیم که دکوراسیون این سه تا رستوران شبیه به هم بود، همون سبک و مدل همیشگی گروه «ری»؛ ترکیبی شاد از همه‌چی. پنتری سنایی هنوز هم همون پیتزاها، غذاهای مکزیکی و رومیزی‌های چهارخونه‌ی قرمز رو داره و می‌تونه یه تجربه‌ی بامزه برای شبی در مرکز شهر باشه!

ایستگاه هشتم: گالری اُ

نشونی: خیابان سنایی،خیابان خدری، پلاک ۱۸

بعد اینکه از دنیای بوتیک‌ها و پیتزا‌فروشی‌ها بیرون اومدیم، از دور میدون مسیرمون رو به‌سمت خیابون سنایی کج می‌کنیم و خیابون خدری رو به سمت غرب ادامه می‌دیم تا به یه ساختمون با مشخصات تقریبیِ بقیه‌ی بناهای دوره‌ی پهلوی دوم این محله برسیم. البته این ساختمون، یعنی بنای پلاک ۱۸، تجربه‌ی تغییرات داره و این، از خطوط زرد و پنل‌های خاکستری رنگش مشخصه؛ یعنی مشخصه‌های گالری اُ. برای گشت‌و‌گذار توی فضای این گالری که از سال ۱۳۹۳، پذیرای کارهای هنرمندان جوان معاصر بوده، می‌تونیم بریم داخل و یه دوری بزنیم؛ البته اگر ساعت کاری همیشگیِ گالری‌ها از راه رسیده باشه، یعنی بازه‌ی ۴ عصر تا ۸ شب! 

ایستگاه نهم: خیاطی گلچین

نشونی: خیابان سنایی، نبش کوچه‌ی بیستم 

از گالری اُ به سمت خیابون سنایی مسیرمون رو ادامه می‌دیم. چند قدم بیشتر از هم برنداشتیم که از دور، کلمه‌ی «گلچین» با رنگ قرمز روی تابلوی سبز چشمک می‌زنه. مغازه‌ی گلچین سر نبش قرار داره، کرکره‌هاش پایین هستن و در داخلش، چیزی به جز به‌هم‌ریختگی به چشم نمی‌خوره. هرچند که از تیکه‌های پارچه‌ای که در گوشه‌کنار افتادن، می‌تونیم حدس بزنیم که این مغازه، یک خیاطی بوده؛ انگار ردپای مد دهه‌های ۴۰ و ۵۰، تا اینجا کش اومده!

نمای این بنا رو به پیاده‌رو چرخیده و چیزی شبیه بافت شطرنجی روی سنگ کَنده شده. اگر وارد کوچه‌ی بیستم بشیم، نهال کوچک رو می‌بینیم که از پشت‌کرکره‌ها رشد کرده و خودش رو بالا کشیده، درست کنار دیوار سیمانی‌آجری ساختمون که روش رنگ آبی نیلی خورده: انگار خیاطی گلچین و متعلقاتش، نقطه‌ی خوبی برای استراحت و سرک کشیدن به دور و اطرافه و کسی در راه برهم زدن آرامشش نیست…

ایستگاه دهم:‌ ساختمون بوش

نشونی: خیابان سنایی، نبش هفدهم

اون دست خیابون یه نشونی دیگه از کاربری‌های متنوع سنایی می‌بینیم؛ یه ساختمون آجر سه‌سانت با عنوان BOSCH و نشان بزرگی از یک مته که نمی‌شه در عبور و مرورتون از این خیابون، از چشمتون پنهون مونده باشه!

این نماینده‌ی کاربری اداری سنایی، یه ساختمون آجری کشیده‌ست که پنجره‌هاش به سادگی از دل چیدمان‌های مختلف آجر تعریف شده‌ان. قاب پنجره‌های ساختمون، با شکلی از چیدمان آجرها تا حدودی ریتم یکنواخت نما رو به‌هم‌زده.

این‌روزها شرکت «ابزارسرا» توی این بنا مشغول فعالیته، این شرکت حدود ۲۵ ساله که نماینده‌ی رسمی ابزارهای برقی برند بوش رو توی ایران داره. پس میشه حدس زد که این ساختمون حوالی سال‌های ۱۳۷۰ و انتهای دهه‌ی ۶۰ ساخته شده؛ توی دهه‌ی ۶۰ به‌دلیل وقوع جنگ تحمیلی و کمبود منابع مالی، نظام ساخت‌و‌ساز دچار رکود شدیدی شده بود، درست به‌همین دلیل معماری به سمت یک‌نوع مصالح به اسم آجر سه‌سانتی چرخید که می‌تونه امضای معماری اون سال‌ها و حتی سال‌های ابتدایی دهه‌ی ۷۰ باشه، این آجر‌ها بین سازندگان، حسابی پرکاربرد بوده.

سخن آخر

با دقیق شدن در ساختمونی که احتمالا زیاد از بغلش رد شدید ولی کمتر جلوش درنگ کردید، این پیاده‌‌گردی هم به پایان خودش می‌رسه؛ مسیری که رفت و برگشت و کوچه پس‌کوچه زیاد داشت، و این گزارش تنها درآمدی بر قصه‌های پرشمار و روایت‌های خفته در ساختمون‌های متروکه و سرزنده‌اشه. کشف کردن چیزهای تازه برای نقل رو بر عهده‌ی خودتون می‌ذاریم، چرا که پرده برداشتن از خرده روایت‌ها و اسرار شهر، لذتیه که بهتره براتون دست‌نخورده باقی بذاریم!

شبکه‌ پیاده

پیاده، یک رسانه‌ی شهری و برای تهرانه؛ به این معنی که از اتفاق‌های شهر، فضاها و مغازه‌ها، تاریخچه و اخبار پایتخت صحبت می‌کنه و در تلاشه پیوند بین شهر با شهروندان رو قوی‌تر کنه.

نظرتون چی بود؟

Your email address will not be published.

تازه ترین گزارش ها

بهار در شیب‌های سهروردی

بزنیم به دل سهروردی که کوچه‌‌خیابون‌های پر شیب و خونه‌های دو‌سه‌طبقه‌ی ویلایی و اغذیه‌فروشی‌های نوستالژیکش ما