محلهی بهار، خیابان بهار شیراز، خیابان ملکالشعرای بهار… به نظر میرسه که بهارمون بهار نمیشه، مگه تا وقتی که سری به این سمت و سو بزنیم! البته که در این مسیر پیادهگردی، گاهی از خط هم بیرون میزنیم و همیشه در محدودهی خطوط تعیین شدهی محله باقی نمیمونیم. پس بریم که بهار در انتظار ماست!
راستی! مسیر محلهی بهار، ترکیبی از خونههای قدیمی، دیوارنگاشته، سینما، پارک، کلیسا، مغازه و هتله. ما در این مسیر تلاش کردیم تصویری کلی از نقش این محله در بازههای زمانی گوناگون ترسیم کنیم و گذشتهاش رو با اکنونش پیوند بزنیم.
حالا تو راهیمون چی باشه؟
اگر دارید از پنجم فروردین به بعد پیادهگردی رو تجربه میکنید، توشه و تعذیهی این مسیر رو میتونید از انبار پنیر تهیه کنید. انبار پنیر در پیادهگردی نوروز امسال همراه پیادهست و در واقع فروشگاه محصولات خاص کالینه که در مجتمع آ.اس.پ پلاک ۴۴ قرار داره.
انبار پنیر به تازگی سه مدل ساندویچ آورده که همگی با محصولات خودش ساخته شده. از ژامبون گرفته تا سس و پنیر که توش استادن. میتونید قبل از آغاز پیادهگردی و در خلوتی روزهای عید، سری به فروشگاه انبار پنیر در آ.اس.پ بزنید، ساندویچتون رو بخرید و بعد راهی بشید.
اطلاعات کلی مسیر:
ایستگاه اول؛ سینما ایران:
نشونی: تقاطع خیابان بهار شیراز با خیابان شریعتی، خیابان کاج
تقاطع خیابون بهار شیراز با جاده قدیم شمرون یا همون خیابون شریعتی، نقطهی آغاز این پیادهگردیه و در این تقاطع هم چیزی که بیشتر از همه به چشم میخوره، جایی نیست به جز ساختمون آبی رنگ «سینما ایران».وقتی خواستید از کنار این سینما که در قدیم، «پاسیفیک» یا «آرام» نام داشته گذر کنید، لحظهای رو به درنگ در تقاطع خیابون بهار شیراز با شریعتی اختصاص بدید؛ از همین جایی که ایستادید، فروشگاه قدیمی «آکواریوم مصطفی» هم قابل دیدنه که بعیده بچهی تهران باشید و تصویر این آکواریومفروشی با جگرکی بغلش، توی ذهنتون جا خوش نکرده باشه.
ایستگاه دوم؛ پارک و خانهی استاد لرزاده:
نشونی: خیابان شریعتی، پایینتر از تقاطع بهار شیراز، خیابان خداپرست
حالا وقتشه از مسیر مستقیم یک کمی بزنید توی کوچه و پسکوچه تا یکی از پاتوقهای پرطرفدار محلهی بهار، یعنی «پارک و خانهی استاد لرزاده» رو ببینید. این خونه رو در خیابون خداپرست میتونید پیدا کنید؛ عمارتی که چهرهی شهر رو تلطیف کرده و بهش رنگ و بویی از معماری اصیل و ساختارمند بخشیده. عصرها که میرسه، بچهها توی این پارک فوتبال بازی میکنن و صدای جوی آب بلند میشه. اگر دوست دارید از این تصویر لذت ببرید، حتما تا قبل از شدت گرفتن فصل گرم و در همین ایام عید سری به این حوالی بزنید و از زمانی که این جویها هنوز پرآب هستن و صداشون محله رو برمیداره لذت ببرید.
ایستگاه سوم؛ بوتیک ایمپالا مارک:
نشونی: خیابان شریعتی، پایینتر از تقاطع بهار شیراز، خیابان خداپرست، خیابان جوهرچی
وقتی خونهی استاد لرزاده رو خوب از نظر گذروندید، حتما نگاهی به کوچهی بالای پارک، یعنی خیابون جوهرچی هم بندازید. نرسیده به شریعتی، میتونید «بوتیک ایمپالا مارک» رو ببینید که از تابلو تا ورودی مغازه و انتخاب محصولاتش، مطابق با قدیم باقی مونده. اگر بتونید نگاهی به داخل بوتیک بندازید، صاحب سپیدموی این مغازه و تلفن رومیزی نارنجی رنگ با شمارهگیر چرخشی رو میبینید.
ایستگاه چهارم؛ مغازهی کاشیهای هفت رنگی خاکنگار مقدم:
نشونی: خیابان شریعتی، بین کوچهی دوج و خیابان امیر هوشنگ حسینینژاد
شریعتی رو بگیرید و بیایید پایین. جانب شرقی خیابون، «فروشگاه خاکنگار مقدم» به چشمتون میخوره. اگر اهل گشتوگذار در شهر ری باشید، بعید نیست نام «گورستان فیروزآبادی» رو شنیده باشید یا برای سر زدن به محل آرامیدن جلال آل احمد، داخلش رفته باشید. ورودی و سردر این گورستان، کاشیکاری شده و شاید براتون جالب باشه بدونید که این کاشیکاریها، کار همین کسبوکار کاشیهای هفت رنگ خاکنگار مقدم بوده؛ همینطور عمارت گلستانه در منیریه، سردر باغ ملی، دبیرستان انوشیروان دادگر در خیابون سی تیر، و…
حالا این اسم رو به خاطر بسپارید و از این به بعد موقع شهرگردیهاتون، هر موقع با کاشیکاریهای قدیمی و زیبا مواجه شدید، دنبال امضای این کاشیکار بهنام بگردید.
ایستگاه پنجم؛ خانهی نبش خیابان سودمند:
نشونی: خیابان شریعتی، نبش خیابان کوچهی شهید سعید سودمند
محلهی بهار در اطراف خیابون شریعتی، جای جذابی برای پیادهگردیه و زیاد پیش میآد که روایتهای شفاهی و داستانهای جالبی از سینهی اهالی محل بربیاد. یه نمونهاش، قصهی «متروکهی نبش خیابون سودمند». خونهای که ما از کاسبهای مغازهی روبروییاش شنیدیم که متعلق به شهناز پهلوی بوده. روی بدنهی ساختمون، یک کاشی شکسته به چشم میخوره که روش نوشته شده: «کوی … خیابانره ۲» و اونطور که از شکل و شمایل این کاشی برمیآد، در اصل روی اون نوشته شده بوده «کوی شهناز» و علت شکستگی تنها این بخش از کاشی هم که خب، کاملا مشخصه.
ایستگاه ششم؛ بازارچهی شیخ صفی:
نشونی: خیابان مفتح، خیابان ورزنده
حالا کمی به طرف غرب حرکت کنید تا وارد کوچه پسکوچههای خیابان بهار شمالی بشید. به خیابون ورزنده که رسیدید، برید داخل. از جلوی باشگاه شیرودی و از کنار خاطرات کلاسهای بدمینتون و استخر شنای بزرگ باشگاه که عبور کردید، حواستون رو بدید به جانب جنوبی خیابون. ببینید میتونید روی دیوارها، گرافیتی یک سفینهی فضایی رو پیدا کنید یا نه؟ فقط کافیه به نیمهی پایینی دیوارها دقت کنید…
از جلوی نقاشی دیواری که عبور کردید، کمکم میرسید به بازارچهی تاسیسات قدیمی، یعنی «بازارچهی شیخ صفی» که تابلوی بزرگ و کشیده با تایپوگرافی جذابش که با رنگ قرمز کمجونی پوشیده شده، همچنان از سردر خیلی از مغازههای جدید، قشنگتره.
ایستگاه هفتم؛ خانهی محمدتقی (ملک الشعرا) بهار:
نشونی: خیابان طالقانی، خیابان ملک الشعرای بهار، کوچهی گوهر
چقدر پیش اومده که از خیابونی عبور کنید، نامش رو ببینید و از خودتون سوال کنید که: «یعنی چی باعث شده این اسم روی این خیابون بمونه؟»
علت نامگذاری خیابون ملکالشعرا بهار که از خیابون سمیه شروع میشه و به موازات خود خیابون بهار پیش میره، در کوچهی گوهر نهفته، یعنی «خانهی محمد تقی بهار».
از بیرون تنها میشه دو لنگه در قدیمی رنگ شده و آجرچینی سادهی پیشونی این ساختمون ۷۰ ساله رو دید. البته اگر قدبلند باشید یا قدبلندی کنید، میتونید چندتا از پنجرههای هِرهدار ساختمون رو هم ببینید. البته در شهری مثل تهران که بخش عظیمی از دیدنیهاش رو یواشکی و قایمکی میشه دید، این پابلندی کردن جزئی همیشگی از پیادهگردیها و پرسههامون شده.
ایستگاه هشتم؛ کلیسای ارتدوکس یونانی مریم مقدس:
نشونی: تقاطع خیابان مفتح با طالقانی
حول و اطراف مفتح یا روزولت سابق، تعدادی کلیسا هم به چشم میخوره. یکیش که به تقاطع این خیابون با طالقانی یا همون تخت جمشید زیبایی بخشیده، «کلیسای ارتدوکس یونانی مریم مقدس» هست؛ کلیسایی که حدود هفت دههست در این نقطه از شهر ساکنه و به شهروندان و افرادی که از اون ناحیه گذر میکنن، یادآوری میکنه که شهر مثل یک پارچهی چهل تکه میمونه و افرادی با پیشزمینهها و تبارهای گوناگون هستن که بافت اجتماعی اون رو میسازن.
از اونجایی که پیروان این آیین در ایران بسیار کمشمار هستن، خیلی پیش میآد که این کلیسا خالی از آدم باشه و ورود به محوطهی اون هم تقریبا همیشه در قالب تورهای تهرانگردی صورت میگیره.
ایستگاه نهم؛ هتل رزیدانس:
نشونی: خیابان مفتح، خیابان سمیه
حالا دیگه وقتشه که به کشف خود خیابون ثریا یا سمیهی کنونی بپردازید که قصهها در اون زیاده. تا از مفتح وارد سمیه میشید، اولین برج بلندی که در جانب شمالی خیابون به چشمتون میخوره، ساختمون «هتل رزیدانس» هست؛ ساختمونی که از شمایل و اوضاع کنونیاش مشخص نمیشه که زمانی سفرای فرانسوی و بزرگان و کبرا در اون اقامت داشتهان.
حالا از مهمانان مهم هتل رزیدانس که بگذریم، معمار اون هم به خودیِ خود، بهنام است و مشهور؛ یعنی جناب حیدر غیایی، معمار هتل هیلتون سابق یا هتل استقلال کنونی که در چهارراه پارکوی واقع شده.
جالبه که تا همین امروزه هم میشه از داخل خیابون به لابی این هتل نظر کرد و داخلش رو تا حدودی دید و به راستی که تجربهی جالبیه این کاویدن هتلهای فراموش شده و بناهای از یاد رفته.
ایستگاه دهم؛ بافت خیابان خاقانی
خیابان انقلاب، بعد از متروی دروازه دولت (به طرف شرق)، خیابان خاقانی
حالا دیگه کلی راه اومدید و واقعا باید از این بابت به خودتون افتخار کنید! خیابون سمیه رو ادامه بدید به طرف غرب تا برسید به خیابون خاقانی؛ خیابونی که با ابزارفروشی ارمنیِ روبروی بنبست روشنمنش، خونههای قدیمی و سکوت قشنگش، جای مناسبی برای به پایان رسوندن دومین مسیر پیادهگردی این نوروزه.
گشتی در این خیابون بزنید و از بناهای عکس بردارید. توی بنبستها برید و حسابی کنجکاوی کنید. خلوتی شهر، اون هم در نزدیک دروازه دولت، فقط و فقط مخصوص عیده و زمان دیگهای تکرار نمیشه.
لازم به ذکره که خانهی امیر خسرو افشار، یکی از وزرای امور خارجهی ایران، هم در همین خیابونه. خونهای که در دورهی پهلوی اول ساخته شده و حالا نسخهی بازسازی شدهی اون، کاربری دولتی و اداری داره.
تقریبا تک تک کوچههای این محله، یعنی محلهی بهار، پر از ساختمونهای دیدنی و قدیمیه و کشف کردن تموم این خونههای ارزشمند، گرز گران میخواهد و مرد کهن، که البته میدونیم پیادهگردهای کاردرست خودشون به این کوچهها و بنبستها سرک میکشن و اکتشافاتی از آن خود رو انجام میدن…
راستی! میتونید هر عکسی که از این مسیر گرفتید رو با هشتگ #نوروزباپیاده و منشن @peeyade در صفحه اینستاگرامتون بازنشر کنید.